چهارشنبه 4 مهر 1386

جنجال در نيويورك، مسعود بهنود

مسعود بهنود
اگر رييس آن دانشگاه به جاى آن كلمات كه اصلا سئوال نبود و به قصد خودنمائى و توهين و فحش بر زبان آمد با پرسش هاى متين با ميهمان خود روبرو مى شد، آيا باز حاصلش همين بود كه هست

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

سومين سفر احمدى نژاد به نيويورك و اصرارش براى سخنرانى در دانشگاه كلمبيا، با مقدمه توهين آميز و خارج از عرفى كه رييس آن دانشگاه بر زبان آورد مبنائى شد تا آن انتقاد اصلى كه به تصميم گيرى هاى رييس جمهور و مشاوران وى وارد است در پرده جنجال ها ناگفته بماند و در غبار حاصل از بى تدبيرى آقاى بالينجر اين پرسش گم شود كه چرا بايد بى اطلاعى از قواعد ديپلوماسى جهانى، همراه خيره سرى و آسان گيرى زمينه ساز توهين ضمنى به ايرانيان شود. مگر نه ملك الشعراى بهار خطاب به سردار سپه، روزى كه شاه شده بود سرود: شاه شدى كسوت شاهى بپوش.

واقعيت آن است كه روساى دانشگاه هاى ايران، اگر منتخب استادان و نه منتصب دولت بودند، مى بايد آلان شديدتر از اين به رييس دانشگاه كلمبيا اعتراض مى كردند كه چرا به نماينده يك ملت مستقل و كهنسال براى رضايت خاطر با نفوذان چنين بى ادبانه توهين روا داشته است. حتى جا داشت كه ايرانى ها بدون در نظر گرفتن مرام و عقيده خود دست به اعتراض بگذارند. اما اين ها تمام در موقعيتى ممكن است كه احترام امامزاده توسط متولى حفظ مى شد كه متولى در اين جا رييس جمهور و دولت و اعضاى دفتر وى هستند.

شبيه اين اتفاق يك بار هم سال گذشته رخ داد وقتى كه رييس دولت ايران با اصرار و با قبول شرايط خانم امانپور به مصاحبه با سى ان ان نشست، در حقيقت خواستار اين مصاحبه شد، و در نتيجه با كلمات و تعبيراتى مخاطب قرار گرفت كه هرگز گزارشگران با روساى دولت چنان نمى گويند. در آن زمان فغان از هواداران دولت برآمد و گزارشگر ايرانى اصل را به بدترين كلمات نواختند. اما امسال باز هم همان كار شد كه درد جاى ديگرست. نمى توان از جلوه گرى در روى صحنه جهان چشم پوشيد. نمى توان از چاپ اين همه عكس و نوشته در چند روز اخير شادمان نبود.

مانند اين اتفاق در دو و نيم سال گذشته چند بارى در سطوح سياسى هم رخ داده است. از مواردى كه فاش شده يكى هم زمان حضور رييس جمهور در رياض است، كه معلوم شد وقتى با اصرار خواست با ملك عبدالله سخن بگويد پادشاه با تجربه سعودى با تحكم از وى پرسيد چرا مى خواهد كشورش را ويران كند. اين سخن فقط يك پيشگوئى و نصيحت پدرانه نبود كه در جوابش، تا مترجم چه ترجمه كند، باز سكوت و لبخند حاكم شود. نماينده ملتى با شعور و با فرهنگ نبايد خود را در معرض چنين جسارت ها و كم محلى هائى قرار دهد تا ملت ايران بتوانند با صداى بلند عليه هر نوع توهينى به او معترض شوند و واكنش هاى مناسب نشان دهند. اين لبخند مداوم و نگاه خالى در برابر سخن امير قطر درباره خليج فارس [كه او عربى اش خواند]، اين سكوت در برابر ادعاى امير ابوظبى [رييس جمهور امارات] بر جزاير ايرانى دهانه تنگه هرمز به زمانى كه آقاى احمدى نژاد اولين رييس جمهور ايران شده بود كه ناخوانده به شيخ نشين هاى جنوب خليج فارس رفت و به قاعده بايد در مقابل اين سنت شكنى امتيازى مى گرفت، همه اجزاى رفتار آدم هائى است كه وقتى نمى دانند به نادانستن خود مفتخر مى مانند. رفتارى كه چون از سر عادت است، بايد موارد شبيه به اين هايش بيش از اين ها بوده باشد.

اين اتفاق بعد از ساختن فيلم اليور استون هم امكان تكرار دارد. چرا كه فيلمساز هاليودى نيز بى ترديد در جريان اتفاق هائى كه بعد از اظهار علاقه اش به تهيه فيلمى از احمدى نژاد رخ داد دريافته كه تهران چقدر محتاج و عاشقانه خواستار تهيه چنين فيلمى است. و او كه سعى خواهد داشت فيلمى مناسب بازار بسازد تا ببينيم چه خواهد ساخت. كمى شعور حرفه اى براى دريافت اين كه از اين چنين مقدمه اى چه ساخته خواهد شد، كافى است.

اما درست نوشته است هاآرتص گفته هاى خارج از عرف و جنجالى رييس دانشگاه كلمبيا به نفع نگرش جنجال ساز و بحران زى تمام شد. از همين رو رسانه هاى ايران به طور طبيعى و بدون نيازى به توصيه و فشار دولت، نشانگر خشم نويسندگانشان شدند از توهين هاى آقاى بالينجر به كسى كه به عنوان نماينده مردم ايران به نيويورك رفته بود. در ميان نوشته هاى تهران كسى، حتى منقدان، موقع را مناسب نديده اند براى پرسيدن اين سئوال كه اصرار آقاى احمدى نژاد براى حضور در مركزى كه پيداست كه وى در آن جا محبوب نيست به چه مقصود بوده است. اگر رييس آن دانشگاه به جاى آن كلمات كه اصلا سئوال نبود و به قصد خودنمائى و توهين و فحش بر زبان آمد با پرسش هاى متين با ميهمان خود روبرو مى شد، آيا باز حاصلش همين بود كه هست. اگر او مى پرسيد آيا در كشور شما دانشگاهى مى تواند از پرزيدنت بوش دعوت كند به يك سخنرانى. چنين پرسشى دامى مى توانست بود براى آقاى احمدى نژاد. گرچه ترديد ندارم كه آقاى احمدى نژاد آماده شده بود كه اگر رييس دانشگاه چنين پرسيد پاسخ بدهد بله چنين كارى امكان پذيرست من همين جا از روساى دانشگاه هاى ايران دعوت مى كنم كه چنين دعوتنامه اى براى رييس جمهور شما بفرستند، شرط آن است كه ايشان هم به همه سئوالات دانشجويان جواب بگويد.

جا داشت رييس دانشگاه به جاى سخنانى كه از شان دانشگاه كلمبيا كاست موضوع دانشجويان اخراج شده و زندانى دانشگاه هاى ايران را پيش مى كشيد. از اعدام ها سئوال مى كرد. و چون پاسخ مى شنيد كه اعدام شدگان اخير همه بدكاران بوده اند، مى توانست بپرسد در مورد اعدام هاى دهه شصت نظرتان چيست، آن ها كه زندانى سياسى بودند. به همين تاويل مى شد كه موضوع مطبوعاتى كه توسط دولت بسته مى شود. مامورانى كه هفته گذشته سايت نزديك به فرمانده سابق سپاه پاسداران را بسته اند، و از وضعيت حقوق بشر، سئوال كند. اين چنين گردشى بالمال هم احترامى به ميهمانى بود كه به هر حال به دعوت دانشگاه به آن جا گام نهاده بود. هم پاسخ به مخالفان اين دعوت بود. هم چنين آسان سابقه آزادى بيان و استقلال دانشگاه ها در تنها كشور جهان كه از بدو تولد آزاد و مردم سالار بوده است.

با جنجالى كه به راه افتاده كسانى مى پرسند آيا به واقع اسرائيل تا اين اندازه در ايالات متحده محبوب است، كه به مكافات ضديت با آن كشور، عقل و تجربه هم رنگ مى بازد، فحاشى در محيط علمى هم مجاز مى شود. بايد گفت چنين نيست بلكه چنين رعايتى از سر محبوبيت نيست و اگر باشد از بابت محاسبات اقتصادى است و تسلط يهوديان بر اساس و بنيان نيويورك به خصوص. آقاى رييس دانشگاه به اين نظر دارد و در حقيقت مى خواست با يك دست دو هندوانه بلند كند، هم به سنت استقلال و آزادى دانشگاه هاى ايالات متحده احترام گذاشته باشد و هم به صاحبان نفوذ گفته باشد بفرما ديديد كه پشتش به خاك ماليدم.

اما رندى بيش از حد مى گويند جوانمرگى مى آورد. حاصل اين است كه هيچ يك از اين دو منظور با كلمات سخيف آقاى بالينجر حاصل نشد و برعكس. از همين رو باور ندارم كه ايشان چندان در چنان پست معتبرى باقى بماند.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جنجال در نيويورك، مسعود بهنود' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016