در انتخابات شرکت نکنيد، نامه محمدعلی رامين به محمد خاتمی، ايسنا
محمدعلی رامين در نامهای به حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمد خاتمی، از وی خواسته است در انتخابات آينده رياستجمهوری شرکت نکند و به جای آن از قابليتهای خود در عرصه بينالمللی استفاده کند.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا متن کامل اين نامه به اين شرح است:
« بسم الله الرحمن الرحيم
آقای خاتمی بگذاريد به شما هم گفته باشم...
دیماه چهارسال پيش در حضور يک جمع ۱۷-۱۶ نفره و بر خلاف نظر حضار، به جناب آقای هاشمی رفسنجانی عرض کردم: « آمدن شما به عرصه انتخابات رياستجمهوری، يک خسران برای شما و نظام است؛ زيرا ورود مجدد به ميدانی که شما هشت سال پيش بعد از هشت سال فرصت تلاش و اجرای تمام برنامهها و صرف تمام نيروها و تجربهها، از آن جدا شدهايد، قطعاً بدون داشتن انرژی و انگيزه گذشته و بدون نيروی انسانی جديد و بدون طرح و برنامه تازه، تصميمی حکيمانه نيست. درحالیکه حداقل شما در چهار حوزه ديگر میتوانيد موفق و مؤثر باشيد: اول در پرورش نيروی انسانی برای نظام، دوم در تشکيل « اتاق فکر حکومت اسلامی» و تبيين بنيانهای فکری اسلام و تشيع، سوم در ديپلماسی عمومی و تقويت جايگاه ايران در جهان و چهارم انتقال تجربيات ارزشمند خود به کشورهای اسلامی و مستضعف و نيازمند جهان».
آن روز آقای هاشمی حرفهای بنده را پسنديد، اما نپذيرفت و خلاف آن عمل کرد.......
امروز مايلم مطالبی را با شما در ميان بگذارم، شايد که بپسنديد و بپذيريد:
انسان که در يک خانواده رشد میکند، وقتی استعدادها و ظرفيت وجودی او بزرگتر از خانهاش میشود، معمولاً به حکم عقل به جای ايجاد کشمکش در ميان اعضای خانواده خويش، محيط فعاليت خود را از خانه به محله و شهر و کشور توسعه می دهد، تا هم به ديگران کمک برساند، هم موجب افتخار و حمايت خانوادهاش گردد و هم به رشد و شکوفايی استعداهای خود استمرار بخشد. در غير اين صورت، خانه بر او تنگ، با اهل خانه در جنگ و همگرايیها به ننگ تبديل میشود.
شما حدود ده سال وزير بوديد تا از سطح وزارت فراتر رفتيد و چند سال بعد رييسجمهور شديد. هر چه استعداد، انگيزه، انديشه، ابتکار و نيروی انسانی داشتيد، در فرصت هشت سال رياستجمهوری به کار گرفتيد تا به فصل ديگری از زندگی خود رسيديد.
راستی در اين چند سال فراغت از رياستجمهوری چقدر رشد کرده و به کدامين ساحت نوين در حيات انسانی خويش دست يافتهايد؟
اگر درجا زدهايد، باختهايد، اگر عقبگرد کردهايد، نعمت زندگانی خردمندانه به هلاکت انداختهايد و با اهل خانه به جنگی پرداختهايد که بيش از سلف خود در تيرماه ۸۴ سهمی به چنگ نياورده و شما نيز لاجرم به انتقام از مردمانی که خودتان هشت سال مرهون اعتماد آنها بودهايد، به جرم انتخاب يک رييسجمهور جوان دانشگاهی، دلخوش خواهيد کرد.
بنده با همه انتقاداتی که به عملکرد شما و آقای رفسنجانی دارم، معتقدم به هشت علت ظرفيت وجودی و موقعيت ممتاز شما از شخصيتی فراملی مانند «ارنستو چه گوارا» بيشتر اگر نباشد، حتماً کمتر نيست:
اول اينکه شما پيرو مکتبی هستيد که حتی عربهای عصر جاهليت و باديهنشين را هم به اقتدار جهانی رساند.
دوم اينکه شما منادی مذهبی هستيد که مدعی اداره عادلانه کل جهان در آينده است.
سوم اينکه شما در انقلابی رشد کردهايد که بر اساس انديشه «امت و امامت» پيروز شده و حکومت تشکيل داده است.
چهارم اينکه شما سی سال در محضر ولايت فقيه شيوه خداپسندانه حکومتگری و سيره متواضعانه مردمگرايی صادقانه را آموختهايد.
پنجم اين که شما به عنوان «روحانی» و در جايگاه عالمان دينی امت اسلامی به فرموده حضرت محمد (ص) بايد از پيامبران بنیاسرائيل هم حتماً افضل باشيد.
ششم اينکه شما هر دو نفر جزئی از سرمايههای ملی ملتی بزرگ در تاريخ بشر هستيد که هر کدام دوبار بزرگوارانه از سوی اين ملت نجيب و شجاع به رياستجمهوری برگزيده شدهايد و اين اعتماد ملی ذخيره انسانی ارزشمندی در رابطه با جهانيان است که بايد در حد و اندازه اين ملت مسلمان و انقلابی ظاهر شود.
هفتم اينکه «اصل هجرت» را همطراز با جهاد در راه خدا در قرآن کريم خواندهايد و حتماً باور داريد که «هجرت» عزت آفرين است و بستر رزق وسيعتر و رشد و تعالی سريعتر آدميان است.
هشتم اينکه وقتی شما به عنوان پيروان امام خمينی (ره) اصل «صدور انقلاب» را باور داريد، امروز که از مسئوليت سنگين مديريت اجرايی کشور فارغ شدهايد، خود شما بايد پيشقراول تحقق اين اصل اسلامی و انسانی باشيد.
بنابراين با غفلت از رسالت جهانشمول اسلام، «خانه نشينی» مانع رشد شما و موجب فرسودن استعدادهای ساير «اهل خانه» و باعث محروميت اهل بلاد ديگر از تجربهها و توانمندیهای شما خواهد شد.
«چه گوارا» با همه اشکالاتش اين حقيقت را فهميد و با سفر و مبارزه عليه مستکبران و کمک به محرومان، قهرمان ملتهای محروم قاره آمريکا شد.
جناب آقای خاتمی!
دوستان خوشخيال و تملقگويان هميشه در صحنه، سخنان بنده به جناب آقای هاشمی را در چهار سال پيش وارونه جلوه دادند؛ همچنانکه ممکن است امروز نيز سخن مرا ناشی از «نگرانی» نسبت به حضور و پيروزی فرضی شما معرفی کنند، در حاليکه به صراحت میگويم موقعيت شما از تبليغات «هاشمی ۲۰۰۵» بهتر نيست و معتقدم شما گزينههای زيادی فرا روی خود نداريد:
۱ - يا بدون قصد آمدن و صرفاً برای بازارگرمی سياسی خود و کمک تبليغاتی برای همفکران خودتان تلاش میکنيد تا سخنرانی اخير شما در دانشگاه تهران را قابل توجيه سازد.
۲- يا اين بازارگرمی سياسی داخلی را برای فعاليت خارجی خود مفيد میدانيد که اينگونه حرکات تبليغاتی برای بعضیها قابل قبول باشد.
۳ - يا نمیبينيد که تنها امتياز شما در برابر هاشمی، کروبی و ناطق نوری را که تا به حال در انتخابات رياستجمهوری شکست نخوردهايد، زيرکانه از شما میگيرند؛
۴ - وگرنه آيا میتوان باور کرد که شما به حمايت دولتمردان آمريکا از «اصلاحطلبان» اميدوار شده باشيد؟
بنده حالت چهارم را نمیخواهم باورکنم و فرض سوم را نيز از ذکاوت سياسی شما بعيد میدانم. جنابعالی بهتر از هر کس ديگر آگاهيد که بر فرض پيروزی ضعيف در انتخابات آينده، نه فقط هيج امتيازی بالاتر از امروز خود کسب نکردهايد، بلکه منتقمان خشن و دشمنان جديدی از ميان طرفداران کنونی به جان شما خواهند افتاد که حداقل چهارگروه آنان را به خوبی می شناسيد:
افراطيونی که در دور دوم رياستجمهوری خود، آنها را به دليل خيانتهای آشکار و برای مصونيت خود رها کرديد.
شکست خوردگان انتخابات مجلس ششم که برای انتقام از مردم و نظام لحظه شماری میکنند.
ضد انقلابيونی که مدتی بی حاصل به شما برای نيل به اغراض خود دل بستند.
و غربیهايی که با اميد واهی برای فروپاشی نظام اسلامی شما را گورباچف ايران پنداشته و حضور پرصلابت رهبری بيدار و ملت شجاع ما را ناديده گرفته بودند. البته دو گروه اخير در عرصه جهانی برنامههای هولناکی برای سوء استفاده از شما عليه ايران تدارک ديدهاند.
بنابراين ضمن تقديم چند توصيه دوستانه، پيشنهاد مشخص خود را به شما هديه میکنم:
الف - بهتر است به جای شعار عوامفريبانه«نجات ايران» که تخطئه تنگنظرانه همه پيشرفتها و انکار غيرضروری موقعيت ممتاز ملی و نفی متعصبانه عظمت بينالمللی کنونی ايران اسلامی و انقلابی است، از شرايط متزلزل امريکا در منطقه و جهان به منظور پرکردن خلاهای ناشی از عقبنشينی اين ابرقدرت رو به اضمحلال، برای گسترش منافع ملی کشور خود بهرهگيری مصلحانه و انسان دوستانه نماييد و با نگاهی جهانشمول و برونگرايانه، از خودکم بينی درونگرايانه خود را نجات دهيد.
ب - بهتر است با پرهيز از تحريک مخاطبان عليه ولايت فقيه و تخريب ساير نهادها و نگاهبانان حکومتی که همچنان بر اساس تئوری شيطانی «حاکميت دوگانه» دنبال میشود، شما برای بازسازی انديشه اصيل «امت و امامت» که اساس حکومت مورد نظر امام خمينی و قانون اساسی است، در راستای ايجاد انسجام امت اسلامی و نجات ملتهای محروم و مستضعف و تحت سلطه اشغالگران، تلاش کنيد و همت عالی خود را برای رهايی سرزمينهای اسلامی از اشغال مثلث آمريکا - انگليس - اسرائيل بکار گيريد، تا يک و نيم ميليارد مسلمان دعاگوی شما باشند و آيندگان نقش مثبت شما را در ايجاد تمدن نوين اسلامی ثبت و ضبط کنند و در حيات جاودانه با شهدا و صلحا و ائمه اطهار(ع) و پيامبران الهی (س) محشور گرديد.
ج- اگر خود را به عنوان يک شخصيت ملی ايرانيان پرافتخار، فراتر از محدوده امروز ايران بدانيد و در حد يک مهره جناحی وارد بازيهای فرسايشی احزاب بیآرمان داخلی نشويد، در چنبره اين بازيها فرصت فراملی و نيز اعتبار نزد مملکت خود را هدر نخواهيد داد و با کاشتن «باد»، «توفان» درو نخواهيد کرد.
د - در گستره جهان اسلام شما میتوانيد در کنار سيدحسن نصرالله، دومين روحانی بيدار و سرفراز شيعه باشيد که بستر وحدت و عزت و قدرت مسلمانان را با پيروی از امام خامنهای تقويت کنيد و فرصتهای ارزشمند و مغتنمی را برای ايران و اسلام فراهم آوريد و مانع استمرار جنايات مستکبران بشويد.
ر- گرچه مظلومنمايی و تحريک هنرمندانه مخاطب و سوءاستفاده از عواطف پاک مردم هميشه شگرد مؤثری بوده، اما انصاف و انسانيت حکم میکند که به جای آن، يک روحانی اسلام برای رسيدگی به مظلومان و بی پناهان عالم اقدام کند تا فراتر از يک شهرت کاذب و محبوبيت رسانهای، يک برکت الهی برای بشريت و يک حرمت و قداست ابدی را برای حيات جاودانه خود بدست آورد.
س- فعلاً از تحليل محتوای سخنرانی ۲۵ آذر ۸۷ دانشگاه تهران که حتی يک سخن تازه در برنداشت، صرفنظر کرده و صميمانه و برادرانه «پيشنهاد» اصلی خود را تقديم میکنم:
ايرانيان با فرهنگ، ضمن پذيرش اسلام و تبيين و توسعه آن در ميان ساير ملل، نقشی بزرگ در رشد و تعالی بشريت و عبور از تنگناهای تاريخ جاهليت داشتهاند. در عصر ما، «انقلاب اسلامی» به همت همان وارثان فرهنگ توحيدی، تجربهای نوين را پيش روی مردمان امروز و فردای جهان قرار داده است. سی سال اخلاص و ايثار و تدبير و استقامت و مجاهدت بهترين انسانها در تمام عرصههای اجتماعی، سياسی، نظامی، اقتصادی، علمی و فنی حول محور «امامت ولی فقيه عادل و دانا و توانا»، عظمتهای فراوانی را ظاهر کرده و استعدادهای شگرفی را رشد داده است که قطعاً اين دانايی و توانايیهای امروز، پرشکوهتر و بزرگتر از گذشته ماست.
دليل آشکار برای اثبات اين مدعا آن است که امروز ايرانيها در هر ميدانی که وارد میشوند، در مقايسه با ديگران در رديف «برترين»ها قرار میگيرند.
افتخارآفرينان ايران اين حقيقت را در ميادين ورزشی، در عرصههای علوم و فنون نوين، در صحنههای فرهنگی و هنری، در بازارهای اقتصادی، در هماوردهای نظامی، در مشارکتهای اجتماعی و در انقلابآفرينی و پاسداری همهجانبه از نظام حکومتی و ارزشهای اسلامی خود در برابر تهاجمات بيگانگان به اثبات رساندهاند.
در ساحت ديانت و سياست هم، رهبری انقلاب اسلامی در سی سال گذشته همواره يک چهره بینظير فرا ملی در ميان رهبران دينی و سياسی جهان بوده و هستند.
«پرسش شفاف» اين است که آيا سياستمداران با تجربه ما که در داخل کشور با تبعيت از رهبر انقلاب اسلامی رشد کرده و به توفيقات بزرگی برای ملت خود رسيدهاند، نمیتوانند همين تجربه گرانبها را برای پيشرفت و سعادت ملل مسلمان و ساير ملت ها عرضه کنند و با عملکرد خود گامی به جلو بردارند و منافع ملی را در ورای مرزهای فعلی توسعه دهند؟
اين نگاه ضد سلطهطلبی و انگيزه صد در صد انسانی و خيرخواهانه در بسياری جاها مورد نياز و مطالبه ملتهای محروم و مظلوم و استقلالطلب جهان است، گرايش به استقلال از مستکبران و اشغالگران و خدمترسانی به مردم نيازمند و مراعات مردمسالاری واقعيتی است که علاوه بر شما، آقايان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، کروبی، ميرحسين موسوی و صدها نفر از وزرا و نمايندگان سابق مجلس نيز تجربه کردهاند و همه اين شخصتها سهم خود را در پيشرفت کشور ادا کردهاند و همگی به «گردش نخبگان» و نيروهای فراوانی که توانا، کارآمد و تازه نفس، آماده شکوفاتر کردن ايران اسلامی هستند، به دليل روحيه ضد فرعونيت خويش کم و بيش معتقد میباشند.
پس کافی است که برای تحقق اين منظور، همگان با خداباوری:
اولاً - عزت و توانمندی فراملی خود را باور کنند و در جايگاه مشاوران امين و با تجربه برای ساير ملتها حرکت نمايند، نيروهای جوان و تازه نفس داخلی را با بلندنظری تقويت کنند، اصل «گردش نخبگان» را درعمل حرمت نهند، افقهای وسيع فرامرزی را از ترس آمريکا و انگليس و اسرائيل رها نسازند و آينده را برای آيندگان فراخناکتر و زيباتر در پيوند با تمام مسلمانان جهان به وراثت بگذارند .
ثانياً - مفهوم سخن امام خمينی (ره) که پيروی از ولايت فقيه را ضامن سلامت مملکت ايران معرفی کردهاند، «برای کل سرزمين اسلام» خردمندانه و خيرخواهانه باز تعريف کنند، تا از اين مفهوم بلند اسلامی سخاوتمندانه برای نجات ملتهای اسير در چنگال خون آشام و اشغالگر «استبداد جهانی»، با تدبير و دورانديشی، بهرهها گيرند.
جناب آقای خاتمی، افق نگاه روحانيت شيعه و چشمانداز اسلام و انقلاب اسلامی و همه ايرانيان خداپرست وعدالتخواه فراتر از سيم خاردارهايی است که انگلستان به دور ما کشيده است.
باور کنيم ظرفيت انسانی ايرانيان که سی سال با نظام اسلامی رشد کردهاند، بزرگتر از ايران امروز ماست.
باور کنيم که در آنسوی اين محدودهها انسانهای بیشماری در انتظار ياری شخصيتهای صالح و کاردان و مجرب و با سخاوت و عدالتخواه و شجاعی هستند، تا دست آنان را برای نجات از سلطه دشمنان بشريت با مهربانی بگيرند.
برای تحقق اين رسالت بزرگ انسانی ميدان عمل برای تمام شايستگان از ميان دستجات «چپ» و «راست» و «اصولگرا» و «اصلاحطلب» مهياست.
باور کنيم که در پشت اين سيم خاردارها، انسانهای مظلوم و مستضغف، يا در خلقت، «خويش» ما هستند يا در ديانت «همکيش» ما؛ و فقط دشمنان ميان ما فاصله و جدايی انداختهاند، که اين فاصلهها با درايت مردان شجاع و زکاوت زنان با همت، برداشتنی است. انشاءالله.