محمد خاتمی در استراليا: در هيچ مرحله ای از تاريخ چون امروز زمينه گفت وگوی واقعی فراهم نبوده است، ايلنا
- گفتوگوی تمدنها،سياسی نيست؛ولی درزمانهای که ديوار سياست بشر را احاطه کرده است و متأسفانه سياست روزگارما سياست جنگ است نمیشود ازسياست نگفت و پيوندگفتوگو با سياست از اين جهت است که مارا به تأمل درسياست فرا میخواند.
ايلنا: رئيس موسسه بين المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها که دانشگاه ملی استراليا سخنرانی می کرد،اظهار داشت:گفتوگوی تمدنها، سياسی نيست؛ ولی در زمانهای که ديوار سياست همه زندگی بشر را احاطه کرده است و متأسفانه سياست روزگار ما سياست جنگ است نمیشود از سياست نگفت و پيوند گفتوگو با سياست از اين جهت است که ما را به تأمل در سياست فرا میخواند.
به گزارش ايلنا،سيد محمد خاتمی گفت :کمتر از بيست سال از طرح نظريه ”چالش تمدن ها“ می گذشت که در يک عمليات تروريستی وحشتناک دو برج بلند نيويورک که نماد قدرت اقتصادی آمريکا بود فرو ريخت و هزاران انسان در يک لحظه با سلاحی که چاشنی انفجار آن نيز انسانها بودند به خاکستر تبديل شدند و نيز پنتاگون که مظهر توان نظامی اين ابر قدرت بود هدف قرار گرفت.
وی افزود : در پی اين حادثه، سياست جنگی و ستيزجويانه آمريکا فضای دلهره آور و امنيت سوز را بر جهان حاکم کرد و از هر دو سو بر طبل نفرت کوبيده شد. در خور توجه است که اين حوادث درست در سالی رخ داد که به پيشنهاد فردی از شرق و جهان اسلام، با اجماعی کم نظير سال گفت و گوی تمدن ها ناميده شده بود
رييس موسسه گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها ادامه داد :آيا آنچه پيش آمده بر درستی ”نظريه جنگ تمدن ها“ و پنداری بودن طرح گفت و گوی تمدن ها بود؟ من در اينجا با قاطعيت می گويم که اين حوادث تلخ نه تنها لطمه ای به امکان گفت و گو نمی زند، بلکه آن را به عنوان يک ضرورت گريزناپذير که می تواند بشریّت را از وضعيت دشوار کنونی رهايی بخشد تأييد می کند.
خاتمی گفت : در لحظه ای حساس از تاريخ که در آن روابط ميان انسان ها روز به روز پيچيده تر و نزديک تر می شود و سرنوشت کشورها و ملت ها پيوستگی بيشتری به هم پيدا می کند و جهان به تعبير رايج به صورت دهکده ای به هم پيوسته در می آيد و تاريخ انسان با وضعيتی مواجه می شود که آن را ”جهانی شدن“ می نامند، در چنين لحظه ای طرح گفت و گوی تمدن ها با توجه و دقت به اين اميد مطرح شد تا سرمشق و پارادايمی باشد برای زندگی انسان و جهانی که از زور و شقاوت و تبعيض و ستيز و ناامنی به تنگ آمده است و در عمق وجدان خود طالب صلح و همزيستی و عدالت است.
رييس جمهوری سابق کشورمان تصريح کرد : زور و قهر و غلبه پارادايم حاکم بر جهانی بود که در آن دو جنگ جهانی ويرانگر، جنگ های منطقه ای، جنگ سرد، اشغال، سرکوب، تبعيض و آوارگی و بی پناهی انسانها زندگی را بر بشر تنگ و تاريک کرده بود. و در پايان قرن بيستم ميلادی، پديده نفرت انگيز تروريسم که پيشتر هم وجود داشت، صورت وحشتناکی به خود گرفته بود که همه انسان ها را در همه جای جهان بيش از پيش تهديد و نگران می کرد.
خاتمی ادامه داد : طرح گفت و گوی تمدن ها که پس از ۱۱ سپتامبر با طرح ائتلاف برای صلح بر پايه عدالت به جای ائتلاف برای جنگ تکميل شد و متأسفانه در فضای سرشار از نفرت و تهديد ناشنيده ماند، بشر را در آستانه هزاره سوم ميلادی به آينده ای بهتر اميدوار می کرد؛ ولی آنچه در دهه نخست قرن بيست و يکم رخ داد باز هم سبب غلبه دلهره بر اميد شد! اجازه می خواهم در اين مجال در باب گفت و گو سخن بگويم.
وی گفت : در باب گفت و گو از زمان سقراط تا کنون به خصوص در قرن بيستم فراوان سخن گفته شده است و در اين باب در حوزه های فلسفی، جامعه شناسی، زبان شناسی و مردم شناسی و سياست و شاخه ها و شعبه های گوناگون دانش و تفکر بشری نظريات متعدد مطرح شده است. طبيعی است که پيشنهاد دهنده گفت و گوی تمدن ها نه تنها به امکان گفت و گو باور دارد، بلکه آن را ضرورتی می داند که می تواند بشر را از بحرانی که شرق و غرب عالم را در بر گرفته است و اگر ادامه يابد همه آثار و مأثر زندگی متمدنّانه انسان را نابود می کند نجات دهد. شرايط حاکم بر جهان امروز نيز بيش از پيش ما را به ضرورت گفت و گو ميان تمدن ها و فرهنگ ها به عنوان انسانی ترين راه رهايی از بحران رهنمون می شود. ولی سخن بر سر اين است که گفت و گو در چه حوزه ای و ميان چه کسانی صورت می گيرد و شرايط نتيجه بخش بودن آن چيست؟
رييس موسسه بين المللی گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها افزود : آنچه من پيشنهاد می کنم گفت و گو ميان تمدن ها و فرهنگ ها است و در اولين گام می گويم که نمايندگان فرهنگ ها و تمدن ها ،سياستمداران نيستند، بلکه فيلسوفان، عالمان، هنرمندان و فرهيختگانی هستند که فرهنگ و تمدن را نمايندگی می کنند. در نتيجه گفت و گو را نبايد با مذاکره (Negotiation) که عمدتاً ميان سياستمداران صورت می گيرد و هدف آن جلب منفعت و دفع ضرر است و در دوران ما و شايد در طول تاريخ به تحميل خواست و منفعت طرف قدرتمند به طرف ضعيف انجاميده و اگر مذاکره به اين صورت به پايان نرسيده است به جنگ انجاميده است، اشتباه کرد. همچنين گفت و گو با مباحثه (Debate) که معمولاً ميان عالمان و مؤمنان بر سر مباحث علمی و اعتقادی صورت می گيرد تفاوت دارد.
وی با تاکبد براين که گفت و گوی تمدن ها، سياسی نيست ، خاطر نشان کرد : در زمانه ای که ديوار سياست همه زندگی بشر را احاطه کرده است و متأسفانه سياست روزگار ما سياست جنگ است نمی شود از سياست نگفت. پيوند گفت و گو با سياست از اين جهت است که ما را به تأمل در سياست فرا می خواند.
خاتمی افزود : گفت و گو امّا، دريچه ای است به گشودگی خود به ديگری و در صدد همزبانی و همدلی است، نه در صدد تحميل سليقه و منفعت خود به ديگری و در آن نشانی از تحقير يک طرف توسط طرف ديگر ديده نمی شود.
وی در ادامه با طرح اين سئوال که اگر بنا بر گفت و گو ميان تمدن ها و فرهنگ ها است، آيا غير از تمدن غربی که تمدن غالب است، تمدن های غير غربی منشاء اثر هستند؟ و آيا سخنی برای گفتن دارند؟تصريح کرد :تصوير و تصوری که متفکران غربی در دوران غلبه روحی غرب و پيش از بروز نقدهای جدّی به بنياد تمدن غرب - يعنی ”مدرنيته“ - وجود داشت اين بود که ديگر تمدن ها سخنی برای گفتن ندارند، بلکه گوش های عليل و ناتوانی هستند که فقط بايد بشنوند و تسليم شوند؛ يا به عبارت ديگر چنين پنداشته می شد که غرب که صاحب تمدن غالب و پويا است در ميان ويرانه ای از آثار و مآثر تمدن هايی قرار گرفته است که دورانشان به سر آمده و حتی غرب و غربی رسالت دارد که انسان امروز را با اکسير تمدن خود متمدّن کنند. امری که به پديده زشت استعمار انجاميد يا رفتار غربی را در استعمارگری توجيه کرد.
رييس جمهوری سابق کشورمان تصريح کرد : امروز آن انگاره و پندار رنگ باخته است. از يک سو قوّت يافتن حس هویّت و دلبستگی به سنت و فرهنگ و تمدن در اقوام غير غربی و از سوی ديگر مشکلاتی که در متن تمدن غرب برای خود غربيان و جهانيان آشکار شده و نقدهای شالوده شکنی که علی رغم دست آورد های شگفت تمدن غرب به آن وارد آمده است، بشر به خصوص بشر غربی را در موقعيت مناسب تری برای گفت و گو قرار داده است، هرچند که بسياری از سياستمداران پندارگرا و قدرت طلب هنوز از اين آمادگی برخوردار نشده اند.
خاتمی ادامه داد : به نظر می رسد که در هيچ مرحله ای از تاريخ چون امروز زمينه گفت و گوی واقعی فراهم نبوده است. با گفت و گو زبان مشترک پيدا می شود و با زبان مشترک، فکر مشترک شکل می گيرد و با فکر مشترک، رويکرد مشترک در مقابل جهان و حوادث جهانی به وجود می آيد. از اين رو حاصل گفت و گو در نهايت همدلی و همزبانی است.
وی تاکيد کرد : راهبرد گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها از اين حيث که در جستجوی جانشينی خود به جای قدرت در عرصه مناسبات ملّی و بين المللی است، راهبردی گشاينده در برابر انسداد روابط انسانی و اجتماعی است و تبيين و تدقيق مفهومی و کاربردی آن می تواند افقهای جديدی در عرصه های درون فرهنگی و برون فرهنگی بگشايد.
خاتمی گفت : الگوی گفت و گوی فرهنگ ها، واحد عمل را نه افراد، بلکه در وهله نخست فرهنگ ها قرار داده است. به اين معنا موضوع اساسی در اين الگو نه فرد، بلکه ساحت های جمعی است. امّا از آنجا که گفت و گو نيازمند گشودگی، گوش سپردن و همدلی است، به پذيرش تنوع و تکثر و شخصیّت و هویّت مستقل در طرفين گفت و گو تأکيد دارد. بنابراين طبيعی است که شرط مهم تحقق و نتيجه بخش بودن گفت و گو اين است که طرفين يا اطراف گفت و گو همديگر را به رسميت بشناسند و به يکديگر احترام بگذارند.
وی افزود : اگر يک سوی گفت و گو جهانی باشد که خود را برتر می داند و حتی عالم خود را پايان تاريخ به حساب می آورد و برای زندگی بشر هدف کمالی جز آنچه در فرهنگ و تمدن او تحقق يافته است نمی شناسد و در نتيجه تاريخ را که عبارت است از حرکت به سوی کمال پايان يافته می داند و فرهنگ و تمدن های ديگر را به رسميت نمی شناسد؛ يا اگر طرف ديگر آن سوی مقابل را پليد و منحط به حساب می آورد و نفرت خود را از سلطه استعماری و استکباری سياستمداران وابسته به آن تمدن به ذات تمدن و فرهنگ سرايت می دهد راه گفت و گو و همزبانی بسته می شود.
خاتمی با اشاره به اين نکته که در همزبانی هيچ يک از دو طرف خود را در موضع قدرت نمی بينند و از موضع قدرت سخن نمی گويند خاطر نشان کرد : اگر از يک سو احساس قهر و قدرت و غلبه باشد و از سوی ديگر احساس واماندگی و حرمان و مظلوميت، هيچکدام به ديالوگ نمی انديشند، بلکه اينها دو گروه سياسی اند که فکر می کنند مسائل بايد از طريق قدرت حل شود و حتی آنکه دستش از قدرت کوتاه است، فکر می کند با قدرت نمايی غير متعارف بايد داد خود را بستاند و در اين صورت دايره بسته و ويرانگر استيلاطلبی از يک سو و تروريسم از سوی ديگر زمين را که بنا بود طبق تمنّای پيشوايان تمدن غرب همان بهشتی شود که اديان وعده داده بودند، به جهنم سوزانی مبدل خواهد کرد که خشک و تر را خواهد سوزاند.
رييس جمهوری کمشورمان ادامه داد : ترديدی نيست که وابستگان به تمدن های قديم می توانند درس های بسياری از تمدن جديد آموخته و بهره های فراوانی از دست آوردهای آن ببرند؛ ولی از سوی ديگر بخصوص با مشکلاتی که بعد از قرن ها، وابستگان به تمدن جديد با آن روبرو شده اند و ايرادات و اشکالاتی که از سوی صاحب نظران بزرگ غرب به اين تمدن وارد شده و خلاء های فراوان، به خصوص خلاء های معنوی که در آن احساس می شود، با توجه به کاهش غرور انسان غربی در تمدن های غيرغربی، می توان نکته ها و طرفه های بسياری يافت.
خاتمی افزود : از سوی ديگر همه وابستگان به تمدن های غير غربی نيز آرزوی توسعه را در سر می پرورانند و به قرائت و روايت هايی از فرهنگ و تمدن خويش دل بسته اند که با انعطاف نسبت به تحولاتی که در عالم و آدم پيش آمده است، در ورای پرده های عادت، نظرشان به ارزش ها و حقايقی در فرهنگ و تمدن خويش معطوف شده است که بتواند سازگار با اين تحولات و پديد آورنده جهانی تازه تر و شاداب تر باشد.
هر دو طرف درمی يابند که هر تمدنی چيزهای فراوانی برای گفتن دارد، چنانکه هميشه نيز گوش های شنوايی يافت می شود که آن سخن ها را بشنود، چنانکه شنيده اند.
رييس موسسه گفت و گوی فرهنگ و تمدن ها ادامه داد : حافظ! شاعر و حکيم ژرف انديش ايرانی زبانی دارد که ”گوته“ آلمانی حتی از ورای ترجمه های نه چندان شايسته، آن را می شنود و ايزتسو ژاپنی از امکان هم زبانی بزرگترين عارف اسلامی، محی الدين ابن عربی با متفکران شرق دور گفته است. بخصوص در اينجا نمی توان از ريشه های مشترک و زمينه های هم زبانی برای رفع مشکلات جهانی در اديان بزرگ، بويژه اديان ابراهيمی سخن نگفت و اينها همه کار گفت و گو را آسان می کند.
خاتمی تصريح کرد : امروز چه بخواهيم و چه نخواهيم از هميشه وابسته تر به يکديگريم. از اين رو نيازمندتر به يک نظم اخلاق جهانی هستيم. ما بايد بتوانيم پنجره دل ها و ذهن هايمان را به روی يکديگر بگشاييم و به حرمت اجتماع جهانی و زيست بوم جهانی، فرهنگ همبستگی را پاس داريم و به کار بنديم و
پرسش اساسی از همين جا آغاز می شود: با کدام مبنا و از کدام منظر می توانيم اين گشودگی فرهنگی -که حاصل آن نيز گشودگی سياسی است- را در عين تفاوت و تکثر به وجود آوريم.
وی افزود : به گمان من پاسخ نخست را بايد در حوزه اخلاق جست و اگر فارغ از قاعده اخلاق جهانی نمی توان در پی نظم بهتر جهانی رفت، پس جست و جوی اين اخلاق با رجوع به سرچشمه های تمدنی و فرهنگی، خود گام محکم و اميدبخش در گفت و گو و نتيجه بخش بودن آن است. بنابراين دست به کار شدن همه ما برای تأمين عدالت، آزادی، صلح، پيشرفت واقعی حقوق بشر، پاسداشت طبيعت و حفظ کره زمين يک ضرورت است.
به گفته خاتمی ما همه در قبال يک نظم جهانی بهتر مسؤوليت داريم. و اين نظر را نمی توان فقط با توجيه و قرارداد و قانون پديد آورد و اعمال کرد. تحقق صلح، عدالت، آزادی، مدارا و محيط زيست پايدار به بينش و آمادگی همه مردان و زنان برای عمل عادلانه بستگی دارد و پديد آمدن اين آمادگی مستلزم دستيابی و پای بندی به اخلاق جهانی متناسب با وضعيت عالم جديد است. حقوق بدون اخلاق به صورت جامع و شامل به دست نمی آيد و بدون يک اخلاق جهانیِ واقع گرا نمی توان به همزيستی و بهزيستی در پرتو نظم جهانی بهتر دست يافت.
وی با تاکيد به اينکه اخلاق جهانی، تسلّط يک ايدئولوژی جهانی برهمه و حتی يک دين بر اديان ديگر نيست ، گفت : مراد از اخلاق جهانی، اجماعی اساسی است در باب ارزش های الزام آور و معيارهای فسخ ناپذير و رفتارهای سودمند شخصی و حتی می توان اين امر را به عنوان ارزشی که همه دينهای الهی به آن فراخوانده اند در نظر گرفت. ما نبايد فقط برای خود زندگی کنيم، بايد به ديگران نيز خدمت کنيم. يا نبايد هيچ شخص و جامعه ای را به گونه های مختلف مورد سوء استفاده قرار دهيم. ما بايد برای ايجاد نظم اجتماعی و اقتصادی عادلانه ای بکوشيم که در آن هرکس بتواند برای نيل به توان کامل انسانی خود از فرصت و مجالی برابر با ديگران برخوردار باشد.
رييس جمهوری سابق کشورمان ادامه داد : می توان اصول و چارچوبهای اين اخلاق جهانی را در ژرفای تعاليم دينی نيز جستجو کرد. در تعاليم دينی، بخصوص اديان ابراهيمی و بالاخص اسلام اخلاقی وجود دارد که می تواند دردها و رنجهای جهانی را به مدد عقل و اراده انسان تقليل دهد. می توان از ميان اديان، اساس اجماع برای اين اخلاق جهانی را استخراج کرد و همين امر می تواند موضوع مهم گفت و گوی ميان تمدن ها و فرهنگ ها و به طور دقيق تر گفت و گوی ميان اديان باشد. و کلام آخر در اين باب اينکه: بدون توافق و اجماع اساسی در باب يک اخلاقِ جهانی نمی توان اجتماعات انسانی را از تهديد به استبداد، تبعيض، تحقير و نابسامانی مصون داشت و اين همه خود مهمترين زمينههای افراط گرايی و خشونت در جهان امروز است.
سيد محمد خاتمی در بخش ديگری از سخنرانی خود در دانشگاه ملی استراليا گفت : به نظر می رسد در جهان به هم پيوسته کنونی فوری ترين مسأله اين است که دردهای مشترک را بشناسيم و به تعريف درستی از هدف مشترک برسيم و آنگاه به ريشه های فرهنگ ها و تمدن ها رجوع کنيم و راه رسيدن به هدف مشترک را بيابيم و در کنار هم آن راه را طی کنيم. بشر امروز از دردهای بزرگی رنج می کشد. دردها در جهان برخوردار با دردهای محرومانی که دچار عقب ماندگی و حرمان اند يکی نيست. اما می توان در ميان اين دردها به دردی مشترک رسيد که به نظر من مهمترين آنها ناامنی است.
وی افزود : ناامنی اختصاص به يک قوم و يک ملت ندارد. اگر روزی ناامنی ناشی از فقر، جهل، بيماری و تحقيرشدگی و سرکوب و آوارگی ملتهای خاصی را آزار می داد. امروز انسان برخوردار در پيشرفته ترين کشورها نيز با همة وجود احساس ناامنی می کند. علاوه بر ناامنی های پيشين امروز زندگی انسان در يويورک و واشنگتن و لندن و مادريد و ديگر نقاط جهان نيز امن نيست. اين ناامنی علاوه بر اينکه روح انسان را زخم دار کرده است، اگر تداوم يابد زندگی را در همه جای عالم به جهنم سوزان مبدل خواهد کرد. می توان نا امنی را به عنوان درد مشترک انسان اين روزگار محور گفت و گو قرار داد و برای آن راه حل مشترکی را جست.
خاتمی تاکيد کرد : در ورای اين جهان رنج آلوده و دردآور به سادگی می توان به هدف مشترک نيز رسيد و آن هدف ”صلح“ است و می دانيم که صلح جز بر پايه عدالت به معنی دقيق کلمه استوار نخواهد شد و صلح خواهی و عدالت طلبی را می توان در متن همه فرهنگ ها و تمدن ها و بخصوص دينهای بزرگ جستجو کرد.
رييس موسسه گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها تصريح کرد : ديگر درنگ جايز نيست و در ورای منافع و نظرات و سلايق گوناگون که می تواند به ستيز و رويارويی بيانجامد، خيرخواهان بشر می توانند برای رهايی از ناامنی و برای استقرار صلح مبنی بر عدالت، نه تنها گفت و گو را آغاز کنند و با بهره گيری از ريشه های متقن فرهنگی و مدنی خود تلاش برای استقرار نظمی عادلانه بر جهان که به صلح بيانجامد اقدام نمايند. اين حرکت افراط گرايان خشونت طلب را خوش نخواهد آمد و به همين دليل برای هموار کردن راه از جمله بايد همگی عليه افراط و خشونت در هر سوی جهان که باشد متحّد شويم.