علىاشرف درويشيان: محلى را كه منزل شخصى يكى از دوستانمان بود محاصره كرده بودند و ماموران انتظامى، اطلاعات و لباس شخصىها همه آنجا جمع بودند
«باز هم حكم قضايى مانع برگزارى مجمع عمومى كانون نويسندگان ايران شد». اين جمله، عنوان اطلاعيهاىست كه اين نهاد غيردولتى، ديروز (پنجشنبه ۲۴ فروردينماه) منتشر كرد. در اين بيانيه آمده است كه ماموران دولتى، از تشكيل «جلسه مجمع عمومى فوقالعاده كانون نويسندگان ايران به منظور انتخاب هيات دبيران» جلوگيرى كردهاند. در رابطه با چگونگى جلوگيرى از برگزارى اين جلسه و علل آن، على اشرف درويشيان عضو «كانون نويسندگان ايران» به پرسشهاى صداى آلمان پاسخ داده است.
مصاحبهگر: بهنام باوندپور
دويچهوله: آقاى درويشيان ممكن است بفرماييد كه ضابطين قضايى و ماموران انتظامى چه دليلى را براى جلوگيرى تشكيل جلسه مجمع عمومى فوقالعاده كانون نويسندگان ايران عنوان كردند؟
علىاشرف درويشيان: دليل واضح آنها كه در آن ورقهشان نوشته شده بود، اين بود كه انتخابات مجمع عمومى غيرقانونىست، زيرا شما مجوز نداريد و براى كسب مجوز تابهحال اقدامى نكردهايد. ما البته در آنجا جواب داديم كه ما ۴ سال پيش تمام مدارك خود را به وزارت ارشاد دادهايم، من و آقاى ناصر زرافشان با هم بوديم و رسيد مداركمان را هم گرفتيم و تابهحال پاسخى به ما داده نشده است. و وزارت ارشاد گفته، ما مدارك را به اطلاعات دادهايم و اينجا ماموران اطلاعات مىگفتند ما اصلا خبرى از اين مدارك نداريم. به اين خاطر از طرف دادستانى تهران يك ورقه آورده بودند كه اينجا نبايد باشيد و آن محلى را كه منزل شخصى يكى از دوستانمان بود، محاصره كرده بودند و ماموران انتظامى، اطلاعات، و لباس شخصىها همه آنجا جمع بودند و در خيابان آنطرفتر هم نيروهاى سركوب منتظر بودند كه دستور بگيرند و براى سركوب بيايند.
دويچهوله: آيا حكم جلوگيرى از تشكيل مجمع عمومى امضاى آقاى سعيد مرتضوى را داشت؟
علىاشرف درويشيان: بله، امضاى ايشان را داشت و مهر دادستانى.
دويچهوله: چرا عنوان جلسه عمومى را «مجمع عمومى فوقالعاده» گذاشته بوديد؟
علىاشرف درويشيان: به خاطر اينكه ما تقريبا ۴ سال است براى اين كار اقدام مىكنيم و بنا بود اين عنوان را انتخاب كنيم كه اعضاى كانون به حساسيت مسئله واقف شوند و در جلسه حضور پيدا كنند.
دويچهوله: آقاى درويشيان، بر اساس اطلاع شما، بر اساس قوانين خود جمهورى اسلامى ايران، جلسهاى، هر چه مىخواهد باشد، مثلا جلسه يك كانون يا نهاد غيردولتى، كه بخواهد در يك محل مسكونى شخصى برگزار بشود، آيا احتياج به مجوز دارد؟
علىاشرف درويشيان: نخير. در يك سالن سرپوشيده، مربوط به يك شخص دعوتكننده، به هيچ وجه احتياج به مجوز نيست و ما هم بر اين اساس حركت كرديم.
دويچهوله: آيا اعتراضى هم از جانب اعضاى كانون شد و اگر شد، آيا پاسخى هم گرفتيد؟
علىاشرف درويشيان: البته آنجا اعتراض كرديم و مامورانى كه آنجا بودند صحبت كردند و بيشتر من و آقاى زرافشان بوديم كه مورد گفتگو قرار گرفتيم. آنجا يكساعتى بود كه حدود ۸۰ نفر از اعضايى كه آمدند و ايستاده بودند آنجا، و خب عدهاى هم وقتى ديدند اينطور است و نمىشود كارى كرد، آرام آرام رفته بودند، ولى اين حدودا ۸۰ نفر باقيمانده مىخواستند همانجا بايستند. اما به ما ۵ دقيقه فرصت دادند كه اگر آنجا را ترك نكنيم، البته بعد از يك ساعتى كه تجمع داشتيم، آنها اقدام به سركوب خواهند كرد. و چون ما نمىخواستيم برخورد ايجاد شود و اعضاى پير هم آنجا بودند، بنابراين اعضا آرام آرام رفتند.
دويچهوله: به نظر خود شما، چه دليلى مىتواند داشته باشد كه جلوى جلسه مجمع عمومى كانون را گرفتهاند؟ مگر خطرى از ناحيه تشكيل اين جلسه، حاكميت ايران يا مثلا آنطور كه مصطلح شده نظم عمومى را تهديد مىكند؟
علىاشرف درويشيان: اتفاقا اين مسئلهاى بود كه ما با ماموران مورد بحث قرار داديم و آنها مىگفتند ما دستور داريم و اين حكم را هم گرفتيم و آوردهايم...
دويچهوله: حدس خود شما چيست آقاى درويشيان؟
علىاشرف درويشيان: من فكر مىكنم كه اين مسئله واقعا بايد به شكلى اساسى مورد بررسى قرار بگيرد. چرا جكومتهايى هستند كه وحشت دارند از روشنفكران، از روشنفكران معترض، نه روشنفكرانى كه تسليم شدهاند و به هر حال آنطورى كه اينها مىگويند حقوقى هم مىگيرند؟ چطور اين روشنفكران معترض خطرآفرين هستند براى اين حكومتها؟ زيرا در اين حكومتها هر نوع روشنگرى، هر نوع اطلاعرسانى، هر نوع اعتراض يك نوع مخالفت با خودشان محسوب مىشود و نمىگذارند كه اين رشد كند. كانون نويسندگان ايران اگر جايى داشته باشد براى خودش كه بتواند با جوانها رابطه برقرار كند، داستانخوانى كنند، شعر بخوانند، خب اين باعث رشد فكرى مردم مىشود، باعث فروش بيشتر كتاب مىشود، باعث تشكيل جلسات متعدد مىشود، باعث مىشود كه جوانهاى ما به اعتياد كشانده نشوند، بيكار و ول در جامعه نگردند، و يك اميدى داشته باشند: صبح كه بيدار مىشوند، بگويند امروز در فلان جلسه مىخواهم شركت كنم و آقاى فلان يا خانم فلان كه نويسنده يا شاعر محبوب من است، آنجا مىخواهد صحبت بكند. اينها نمىخواهند اين محافل و مجالس ايجاد بشود. اينها مىخواهند جوانها همينطور سرگردان باشند و صدايشان درنيايد، وگرنه چه دليل ديگرى دارد؟ من در آنجا اتفاقا به آن آقا گفتم، آقا من كسى هستم كه ۳۰ سال در اين مملكت معلمى كردهام، ۷،۸ سال زندان بودهام و آنزمان فقط اداره يك كلاس از عهده من برمىآمد. من حتا نمىتوانستم يك دبيرستان را هم اداره كنم. چرا از من مىترسيد؟ چرا از كتابهاى من مىترسيد؟ كتابهاى من كه مربوط به افراد فرودست اين جامعه است و بخشى از آنها هم مربوط به دوره شاه است و شما هم كه به آنها بعد از ۲۶، ۲۷ سال اجازه چاپ ندادهايد. جوابى ندارند بدهند. بلافاصله مىگويند به ما دستور داده شده.
دويچهوله: آقاى درويشيان، آيا حالا كه تلاش شما براى تشكيل جلسه مجمع عمومى در يك محل مسكونى شخصى هم با مانع مواجه شده، راه ديگرى هم براى تشكيل مجمع عمومى برايتان وجود دارد؟
advertisement@gooya.com |
|
علىاشرف درويشيان: ما راههاى مختلفى را امتحان كرديم كه هيچكدام جواب نداد. يكى از طريق اينترنت بود، يكى از طريق فرستادن نامه و گرفتن پاسخ بود. اما جوابى را كه مىخواستيم از اينها نگرفتيم و ناچار شديم در خانهاى شخصى اعضا را براى چهارمين بار جمع كنيم كه جلوى ما را گرفتند. اليته اين آقا (مامور) مىگفت كه ما حرفى در مورد جمع مشورتى شما نداريم، و آن جمع مشورتى هم كه مىدانيد، حداكثر بيشتر از ۳۰ يا ۴۰ نفر هر دو هفته يكبار در آن شركت نمىكنند. اما جلسه مجمع عمومى جلسهاىست كه مىخواهيم همه را جمع كنيم...
دويچهوله: اما اگر اشتباه نكنم، يكبار از تشكيل جلسه جمع مشورتى هم جلوگيرى كرده بودند.
علىاشرف درويشيان: بله. جمع مشورتىيى كه ما در «پكا» (پخش كتاب ايران) تشكيل مىداديم، چون تعداد از ۴۰ نفر بيشتر مىشد، و گاهى ۸۰ نفر آنجا جمع مىشدند، گر چه هر جلسه مسئول «پكا» به ما مىگفت، مبادا در اينجا انتخاباتى انجام بدهيد، و كاملا مواظب بودند، به اين خاطر اينكه آنجا تعداد زياد شد، جلويش را گرفتند. آنجا داشت به آرامى مركزى براى همه اعضا مىشد كه از شهرستانها مىآمدند، جمع مىشدند و صحبت مىكردند. وقتى فهميدند تعداد ما دارد زياد مىشود، جلوگيرى كردند. ولى الآن مىگويند جمع مشورتى اشكالى ندارد، ولى مجمع عمومى نمىتوانيد تشكيل بدهيد. اما باز هم ما فكرهايى خواهيم كرد براى تشكيل مجمع عمومى تا ببينيم چه مىشود.