advertisement@gooya.com |
|
[پژوهش های ايرانی، سايت شخصی دکتر رضا مرادی غياث آبادی]
بیگمان دوستان و دانشپژوهان این گردهمایی پرشکوه سالیانه، انتظار دارند تا از زبان یک پژوهشگر کوچک باستانشناسی ایران، سخنانی در باره فرهنگ و تمدن کهن ایران بشوند. اما بودن در میان جوانانی که میتوان آینده میهن را در چشمان آنان جستجو کرد، بر آنم میدارد تا با نگاهی به گذشته به جستجوی چشماندازهای آینده و آرمانهای پیش رو بپردازم. از فرهنگ و تمدن کهن و پرافتخار ایران تا آنجا که در توانمان بوده، گفتهایم و خواهیم گفت؛ نوشتهایم و خواهیم نوشت. اما هیچکدام اینها به تنهایی برای ساختن آیندهای بهتر و زیباتر کافی نیست.
اگر در گذشتههای دور، کشوری با توان نظامی برتر و سپاهی فراوانتر و کارآزمودهتر میتوانست کشورهای دیگر را تسخیر کند؛ و اگر در گذشتههای نزدیکتر، کشورهای استعماری با نفوذ و تسلط بر منابع کشوری دیگر و برگماردن حکومتهای وابسته و دستنشانده، بر مستعمرههای خود میافزودند و آنان را در چنگال خود نگاه میداشتند؛ امروزه تمام آن شیوهها کهنه و منسوخ شده است.
در جهان امروز، جامعه و کشوری که از لحاظ دانش و فنآوری از میزان متوسط جهانی باز پس ماند؛ ملتهایی که نیازمند دانش و دستاوردهای فنی و صنعتی کشورهای دیگر باشند، شکستخوردگان دنیای امروزند. ادعای استقلال در دنیای امروز برای کشورهایی که صادر کننده مواد خام طبیعی و بدون ارزش افزوده، و وارد کننده تمام محصولاتی است که برای زندگی امروز به کار میآید؛ ادعایی عبث است. هرگونه ادعای میهنپرستی و میهندوستی و آیندهنگری برای مردمان کشوری که چنانچه مرزهایش بسته شوند، در مدت کوتاهی تمامی بنیانهای اقتصادی و صنعتی و کشاورزی آن به علت وابستگی مفرط از هم میپاشد و از گرسنگی و بیماری تباه میشوند، نه یک ادعا که یک شوخی تلخ است.
در جهان امروز، استقلال و آزادی از آن کشوری است که از دیگران بینیاز و یا کمنیاز باشد. دوری از دانش ما را نیازمند و در نتیجه از استقلال و توانمندی ما میکاهد. دوری از دانش ما را کمتوان و در نتیجه از آزادی ما میکاهد.
میهن ما امروزه برخلاف گذشته پر بار و پر افتخارش، در گستره تولید علم و مقالههای علمی و دستاوردهای فنی، نقش چندانی در جهان امروز ندارد. سهم ایران در تولید علم جهان چیزی در حدود پنج صدم درصد یا به عبارت دیگر، پنج در دههزار است. این یعنی هیچ. یعنی در سراسر دنیا هیچ چشمی انتظار دستاوردهای علمی ما را نمیکشد.
توجه به مطالعات علمی و انتشار کتابها و نشریههای علمی در کشور ما تقریباً بطور کامل از میان رفته است. از میان دهها هزار کتاب و بیشماری نشریه که سالانه در ایران منتشر میشوند، حجم انبوهی از آنرا آثار داستانی، سینمایی، ورزشی، دینی و سرگرمی تشکیل میدهد و سهم آثار علمی در این میان چیزی در حدود صفر است. کدامیک از شما میتواند چند کتاب علمی را که در سالیان اخیر منتشر شده باشند، نام ببرد؟ هیچکدام! چرا که چنین آثاری وجود خارجی ندارند.
جوانان ما در زیر چنگالهای نابودگر نشریههای ورزشی و سینمایی تباه میشوند. کتابفروشیهای ما آکنده هستند از ادبیات آمریکای لاتین، از کتابهای عوامفریبانه طالعبینی و فالگیری، و باز هم از سینما و فوتبال. وضعیت رادیو و تلویزیون ما نیز نه بهتر از این، که بسا اسفبارتر و غمانگیزتر است. هجوم فیلمهای مبتذل ایرانی، آمریکایی و انگلیسی، تباهگری خرد و دانایی، تبلیغ خشونت و وحشیگری بیپایان، مسابقههای سودجویانه و تبلیغ درآمدهای بادآورده از هر راه ممکن، دوریگزینی از هرگونه برنامه علمی یا برنامهای که بر دانایی و خردورزی فرزندان ما بیفزاید، نمونههایی است که فرزندان ما هر روزه در معرض امواج زهرآگین آن هستند.
همه اینها شاید در جای خود و به اندازه خود لازم باشند، اما با وضعیت فعلی و در برابر چنین بیتوجهی عمیق و هولناکی به آثار علمی که در سراسر تاریخ ایران سابقه نداشته است؛ یک خودکشی ملی است. جوانان ما و هممیهنان ما به دست خود، به ورطه خودکشی ملی رسیدهاند.
نکته کوتاهی که در سرسخن کتاب «منشور کورش هخامنشی» آوردهام را در اینجا تکرار میکنم که جهان امروز، نه با چشمداشت بر خاک سرزمینها، که با تاختن بر اندیشه، باورها، غرور و هویت ملی مردمان، چیرگی بر آنان را در سر میپروراند. مردمانی که باورها و هویت ملی و تاریخی خود را به فراموشی سپارند؛ مردمانی که نیازمند دانش و فنآوری کشورهای دیگر باشند؛ شکست خوردگان جهان امروزند. پیشینیان ما گذشتهای سرافرازانه برای ما به ارمغان نهادند. ما برای فرزندان آینده خود چه دستاوردی داریم و برای شکسته نشدن در جهان سخت نامهربان امروز، به چه راههایی اندیشیدهایم؟
ما اگر به میهن خود و به آینده آن دلبستهایم، اگر میهن خود را دوست میداریم و به فراوانی و به گونهای شعارزده و غیر پژوهشی از دوران شکوهمند گذشته آن یاد میکنیم، ناچاریم این واقعیت را بپذیریم که این به تنهایی و بدون اینکه به پیشرفتهای همه جانبه دست یابیم، نه تنها دردی از دردهای ما را درمان نخواهد کرد، که خود زخمی دیگر بر پیکرمان خواهد بود.
امروزه جوانان ما بسیار بیشتر از گذشته به فرهنگ و هویت ملی روی آوردهاند. این در جای خود بسا غرورانگیز و شادیبخش است. اما هنگامی که میبینیم چنین رویکردهایی به فرهنگ ملی، از شماری شعارهای روزمره و گاه نادرست و سخنان سطحی و شورانگیز که هزاران بار تکرار شدهاند، فراتر نمیرود؛ غمانگیز و نگرانکننده میشود. تجربه سالیان اخیر در تبلیغات دینی به همه ما نشان داده است که چنین راههایی به نتیجه عکس مینشیند. از تجربههای شکستخورده سالیان اخیر میباید آموخت و نه آنکه همان را تکرار کرد.
در میان پژوهشگران جهانی که امروزه بدون مرزهای اطلاعرسانی است، علاقه فراوانی برای مطالعه و بررسی در فرهنگها، ادیان و آیینهای ملتهای گوناگون وجود دارد. اما همه این کوششها تنها برای دستیابی به واقعیتهاست و نه برای دلبستن به آن. مردمان دنیایی که به سرعت به سوی واقعنگری و نیز به سوی سکولاریزم میروند، به هنگام مطالعات فرهنگی، تنها در جستجوی واقعیتهای تاریخی هستند و هیچ گوشی برای شنیدن سخنان شعارزده که گوینده آن میکوشد تا فرهنگ و دین و باورداشتهای خود را بهتر از همه بداند و آنرا به دیگران تحمیل کند، ندارد.
اما از سوی دیگر، نظام سلطهگری جهانی همواره کوشیده است و میکوشد تا به هنگام رویارویی و غارت منابع و استعدادهای کشورهای بزرگ و گسترده که دارای اقوام، ادیان و زبانهای گوناگون و پرسابقهای است؛ در آغاز به هویت ملی جمعی و همبستگی گروهی آنان آسیب برساند و آنرا خدشهدار کند. این شیوه در تاریخ معاصر ایران کم نبوده و اکنون بیشتر هم شده است.
در این شیوه کوشش میشود تا هویت محلی مردمان ایرانی (که جزئی از هویت ملی آنان است) را در برابر هویت میهنی همانان تحریک کنند و بشورانند. تحریکهایی با هدف ایجاد برتریطلبی بر سر گویشوران نواحی گوناگون، بر سر قومیتها و یا بر سر برتری دین و مذهبی خاص. شاید به یاد داشته باشید که بر پارچهنوشتهای در بالای تالار برگزاری سههزارمین سالگرد زایش زرتشت در دانشگاه تهران، نوشته بودند: «فرهنگ زرتشتی شباهت فراوانی با فرهنگ ایرانی دارد.» معنای دیگر این سخن این است که فرهنگ زرتشتی چیزی بجز فرهنگ ایرانی است اما با آن شباهتهایی دارد.
اکنون بسیار دیده میشود کسانی که نه زرتشتی هستند و نه اگر هم باشند، آگاهی چندانی از فرهنگ ایران و دین زرتشتی ندارند، اما با خودبزرگبینی، نامهای مستعاری از بزرگترین و سپندترین شخصیتهای ایرانی (همچو زرتشت، کورش بزرگ، سوشیانت ایران) را بر خود میگذارند که هیچگاه سابقه نداشته ایرانیان به خود اجازه دهند تا چنین نامهایی را به این شکل بر روی خود بگذارند. اینان گاه با نوشتههای بیپایه و اساس و نادرست خود، آسیبهای فراوانی به اندیشه نوجوانان وارد میکنند. از آنجا که نوشتههای چنین کسانی آکنده از عبارتهای به ظاهر زیبا و شعارزده و غلوآمیز است، به دل کودکان و نوباوگانی که هنوز به مطالعات کافی دست نیافتهاند، مینشیند و موجب گمراهی آنان میشود. کمترین آسیب چنین سخنانی این است که فرزندان ما در برابر بهانهگیران، توان آوردن دلیل و سند، و بحث علمی با آنان را ندارند.
خلاصه سخنانم تا اینجا برای شما دانشپژوهان جوان ایران در این بود که اگر سرافرازی و بزرگی ایران را آرزو داریم، نخستین و مهمترین خویشکاری ما، پیشرفتهای همهجانبه دانشی و فنی است. مهمترین لازمه دستیابی به این آرمان، امکانات و فرصتهای برابر و عادلانه و رایگان آموزشی و تحصیلی برای همه فرزندان ایران است که متأسفانه علیرغم تأکید صریح قانون اساسی، تاکنون انجام نشده است. تا زمانی که چنین قاعده و قانون انسانی در ایران اجرا نمیشود و در کنار آن موج وسیع و مخربی از تبلیغات سینمایی و ورزشی وجود دارد، هیچگونه برنامه و کوشش علمی برای آرمان سربلندی ایران به نتیجهای نخواهد رسید.
***
اما بخش دیگر سخنانم با شما به عنوان جوانان ایرانی زرتشتی است. پیشینیان شما سه میراث گرانبها را با گذراندن از سدههای تلخ و پرآشوب، و با دشواریهای فراوان به دستان شما باز رساندهاند که جز شما، کسان دیگری آنرا در اختیار ندارند. بر شماست تا مباد آخرین نسلی باشید که این سه میراث گرانبها را پاس داشتهاند. بر شماست که همچو وظیفهای مقدس و به عنوان «فرمان نیاکان» این سه را بشناسید، بیاموزید و پاس دارید.
نخستین میراث پربهای نیاکان، عبارت است از تقویم یزدگردی مبتنی بر گاهشماری «پَـرسی» یا بدون کبیسه که با نامهای «قدیم» و «شاهنشاهی» در میان شما متداول است و به سرعت رو به فراموشی میرود. از آنجا که گاهشماریهای بدون کبیسه به رغم اینکه توانایی تطبیق با تقویم طبیعی را ندارند و روز نوروز آن در همه چهار فصل سال گردان است، اما به دلیل اینکه همواره از تعداد روزهای کامل و بدون کسر تشکیل شدهاند، اهمیت فراوانی در تاریخنگاری و ثبت رویدادهای تاریخی و محاسبات تقویمی دارند. امیدوارم جامعه زرتشتی و به ویژه شما جوانان که این دستاورد کهن به دست شما رسیده است، بیش از گذشته در اندیشه این گاهشماری و پاسداشت آن باشید.
بازماند ارزشمند دیگر، گویش «بهدینی» است. امروزه بسیار دیدهام که برخی از شما با این گویش بیگانهاید و یا کمتر از آن آگاهی دارید و آنرا به دست فراموشی سپردهاید. درست است که این گویش، زبان مستقلی نیست و لهجهای از زبان فارسی است؛ اما زبانزدها و نیز گونه تلفظ کهن برخی از واژگان فارسی و آواهای آن در این گویش زنده ماندهاند (همانند «روژگور نیه/ روزگار نیک»). جوانانی که دوستدار بهرهگیری از واژگان فارسی ناب هستند، بجای عجله و ناشکیبایی همیشگی و نوشتن نوشتارهایی که جز خود کسی از آن سر در نمیآورد؛ بهتر میبود که نخست دست بکار گردآوری واژگان نواحی گوناگون ایران میشدند و با بردباری و به آهستگی آنها را در زبان گویشی و نوشتاری بکار میبستند. اما این کار سختی است و ما کارهای سخت را دوست نداریم.
میراث پربهای دیگر که مهمترین آنها هم هست، عبارت است از گنجینه ادبیات اوستایی و پهلوی که پیشینیان آنرا به ما باز سپردهاند و ما نه تنها کوشش چندانی برای گردآوری نسخههای گوناگون خطی آنها و بازنویسی تطبیقی آنها نمیکنیم، بلکه حتی گاه دیده میشود که جوانان زرتشتی یا برخی دیگر از دوستداران آن، در مواجه با کسانی که قصد خردهگیری بر آیینها و سنتهای گذشته آنان را دارند، احساس ضعف و ناتوانی از پاسخدهی میکنند و گاه حتی منابع و کتابهای پهلوی و اوستایی کهن خود (همچو «وندیداد») را انکار میکنند.
دوستان من! دین زرتشتی یک دین کهن است. در گذر سدههای پرشمار، اقوام گوناگون، روحانیان نواندیش، حکومتها و شاهان پرشمار به آن دین در آمدهاند، قدرت یافتهاند و اندیشههای خود را به حق یا به ناحق به این دین منسوب داشتهاند. این اندیشهها ممکن است با باورها و هنجارهای امروزی سازگاری داشته باشند و یا نداشته باشند. اما مگر کدام دین است که در تاریخچه خود چنین نمونههایی را نداشته باشد؟ در میان همه ادیان متداول است و دیده میشود که بخشی از تاریخچه دین خود را با آموزههای راستین آن هماهنگ نمیدانند و این هیچ نقطه ضعفی برای پیروان یک دین بشمار نمیآید. معاویه و یزید و دیگر خلفای اموی و عباسی، در زمان خود امیرالمؤمنین و خلیفه جهان اسلام دانسته میشدهاند. اما مگر امروزه کسی اعتراض به آنان را اعتراض به دین اسلام قلمداد میکند؟ در سراسر متون کهن اسلامی، مسیحی، یهودی، صابئی، اسماعیلی، یارسانی، یزیدی و دیگران، بخشهای فراوانی وجود دارد که با هنجارهای امروزی سازگاری ندارند و این هیچ نقطه ضعفی برای آنان دانسته نمیشود. هرگز انتقاد به بعضی روحانیان گذشته را ضعفی برای دین ندانید و هیچگاه پیشینه خود و متون خود را انکار نکنید و در آن دست نبرید. به این ببالید که همین متون به اندازهای برای نیاکان شما اهمیت داشته که آنها را در سختترین شرایط از حوادث دردناک روزگار گذراندهاند و به دست شما رساندهاند.
هر یک از شما آرمانی بزرگ و اثرگذار برای جامعه امروز و فردا دارید. آرمانهای شما و کوششهایی که پیش رو دارید، بسا بزرگ و پراهمیت هستند. شما فرزندان یک تبار کوچک و گمنام، و یک ملت تازه و بیتاریخ و بیریشه نیستید. تاریخ اجتماعی و علمی شما سر به هزارههایی میزند که در مه و ابهام فرو رفتهاند. پیشینیان ما از هیچ چیز فروگذار نکردند. در هر زمینهای از مطالعات باستانی، میتوانید رد کوششهای فراوان و بیهمتای نیاکان خود را باز یابید. چه بسیار ناشناختههاست که انتظار گامهای شما را میکشد. وقت و توان خود را با مسائل نه چندان مهمی (همچو مرداد یا امرداد) تلف نکنید که کوششهای مهمتری همچو نمونههای زیر در انتظار شماست:
اگر در اندیشه پژوهشهای تاریخی و باستانی هستید، بکوشید بجای حساسیتهای بیحاصل و بیفایده و شعارهای بیپایان و بیاثر، تا آنجا که میتوانید نسخههای پراکنده اوستا و دیگر کتابهای کهن خود را که به همت نیاکانتان تاکنون بازمانده، بازیابید و نسخهای جامع و کامل از آنها فراهم سازید و متنی تطبیقی از آنها تهیه کنید. اگر در آرمان فعالیتهای اجتماعی هستید، بکوشید تا به مجلس آینده خبرگان قانون اساسی بقبولانید که همه افراد ملت از هر دینی که باشند، حق داشته باشند تا همانند دیگر کشورها یک فرد زرتشتی را به نمایندگی از سوی خود انتخاب کنند. به تصمیم گیرندگان رادیو و تلویزیون بقبولانید که شما به عنوان عضوی از جامعه ایرانی حق دارید به نسبت جمعیت، برنامههایی ویژه خود داشته باشید.
انسانهای بزرگ، آرزوهای بزرگ دارند. دستیابی به آرزوهای بزرگ، نیاز به مردان و زنانی بزرگ دارد.