advertisement@gooya.com |
|
چهار سال پيش , سه چهار صفحه از مجموعه ای که نام " تراژدی خلاقيت" برای آن بر گزيدم را در برخی از تارنما ها منتشر کردم . در آن سه چهار صفحه به رابطه جنون وخلاقيت اشاره داشتم و برای نمونه از ويرجينيا وولف و چند هنرمند ديگر که به بيماری روانی مبتلا بودند , نام بردم. واکنش های گوناگون دوستان اهل قلم مرا واداشت تا کاررا به سرانجام برسانم و آن مجموعه را به شکل و شمايل کتاب به چاپ بسپارم. کار آ ماده انتشارشد اما مثل کارهای ديگرم خاک خور شد. در تازه ترين گرد گيری بد نديدم چند صفحه ای ديگر از اين کار را با کمی دستکاری و افزوده هايی منتشر کنم . بحث را فشرده تر,غير تخصصی و ساده تر از آنچه در کتاب آمده است طرح می کنم , با اين اميد که برای طيف وسيع تری قابل استفاده باشد.
*******
مقدمه
بيماری روانی و بيماری اعتياد به مواد مخدر در جامعه ی ما دو پديده ی ترسناک , زننده , برچسبی منزوی کننده و گاه " بد نام کننده " قلمداد شده اند.بسياری از بيماران معتاد, انسان های داغ خورده و طرد شده , حتی به عنوان مجرم زندانی و اعدام شده اند.علت برخوردهای نادرست و ناشايست با اين بيماران , ناآگاهی , عدم شناخت , بد فهمی و بهره برداری های بد سگالانه از اين بيماری ها و قربانيان شان است.
" دستگاه پليس طبقه حاکم..... مزاحمان دانش گاهی خود را به تباهی هايی مانند دارو بارگی و روان بيماری و... متهم می کرد.... برای انصراف جوانان از جست و جوی علت مرگ معلم و نويسنده غيور, صمد بهرنگی, به دروغ شايع کردند که بهرنگی در حال مستی به رودخانه پريده و غرق شده است. در مورد ديگر از روی بد سگالی , در باره دو شخصيت محبوب دانش جويان, يعنی معلم و شاعر انقلابی , سياوش کسرايی و نويسنده آزاديخواه , دکتر مصطفی رحيمی به دروغ پراکنی پرداختند و آن دو را معتاد به داروهای مخدر معرفی کردند..... در مورد ديگر.... محيلانه کوشيدند گروهی از نويسندگان و شاعران پر نفوذ مانند دکتر شريعتی و دکتر رضا براهنی و دکتر غلام حسين ساعدی را روان بيمار شمارند. برای اين منظوربه ميانجی يکی از استادان دانشگاه ملی که کلينيک روانشناسی يا – به قول دانش جويان- " دکان روانشناسی " داشت , دانشجويان يک کلاس را برانگيختند که برای تدارک کتابی در زمينه روان شناسی نويسندگان و شاعران معاصر ايران , هر کدام به کمک پرسش نامه ای که نسخه های آن در کلاس توزيع شدند , شخصيت يکی از نويسندگان و شاعران بلند آوازه را از روی اثرهای او و با تکيه به انحراف های روانی مورد تحليل قرار دهند.... و دانش جويان را بر آن می داشتند که به هنگام تحليل اثر های نويسنده يا شاعر هر نکته ادراکی يا عاطفی را به يکی از عقده ها يا ناخوشی های روانی تحويل کنند و در فرجام نويسنده يا شاعر را در يکی از چند گروه روان بيمار که در ورقه ذکر شده بود جای دهند و...."(۱)
برای پيشگيری از تکرار نمونه ی فوق, که ده ها مورد مشابه اش در حکومت پهلوی و اسلامی رخداده است, و نيزبرای رفع آن ترسناکی و زننده گی ی نادرست و نابجا, می بايد سطح آگاهی و شناخت از اين بيماری ها را افزايش داد.
نخستين گام قبول اين اصل از سوی جامعه و فرد مبتلا ست که : بيماری روانی و اعتياد به مواد مخدر, نه يک بيماری ترسناک , نه يک بد نامی وجرم بل که نوعی بيماری همچون بيماری های قلبی ,عروقی , ريوی, کليوی و دستگاه گوارش است . چنين پذيرشی گامی مهم در برخورد درست با اين دست از بيماران , و کاهش و حل مشکلات شان خواهد بود. اين آگاهی , شناخت و نگرش, دست آنان که از اين دو پديده بهره برداری های " سياسی و عقيدتی" ی غير انسانی و ضد اخلاقی می کنند را نيز خواهد بست.
برای شروع بحث مورد نطر در اين يادداشت کوتاه لازم است به برخی مفاهيم يا مقوله های اصلی اشاره شود:
بيماری روانی : روان مجموعه ای از روندها , فرايندها و پديده هايی ست که مغز و بخش های ديگر نظام عصبی جايگاه پديدايی آن هاست . آسيب های بافتی( ارگانيک) ودژنراتيو مغز به دلايل گونا گون سرشتی يا ژنتيک , بيولوژيک , بيو شيميايی, نورو فيزيولوژيک , نوروشيميايی , اجتماعی و.... سبب بروز دگرگونی ها و اختلال هايی در اين روندها, فرايند ها و پديده ها شده و در نتيجه ناهنجاری ها و بيماری های روانی بوجود می آيند. با توجه به اينکه نظام عصبی , به ويژه مغز نقش فرماندهی رفتار انسان را ايفا می کند , بديهی ست دگرگونی و اختلال در عملکرد اين نظام سبب دگرگونی و اختلال در رفتار انسان می شود . دانش روانپزشکی, روانشناسی و روانکاوی در کناربازگشايی رازهای جهان پيچيده وشگفت انگيز روان يا ذهن انسان, شناخت علل بروز نا هنجاری ها و بيماری ها ی روانی وکنترل و درمان اين بيماری ها را در دستور کار داشته و دارند.
بيماری اعتياد به مواد مخدر: وابستگی روانی وبدنی به مواد و دارو های وابستگی آور , اعتياد به آن مواد و دارو ها تعريف شده ا ست. تحمل فرد به مواد و داروهای وابستگی آور از ويژگی های اين بيماری ست. به هنگام عدم دسترسی به اين دست مواد و دارو ها , در کنارافزايش تمايل و اشتياق به يافتن و مصرف آن ها ,علايم روانی و بدنی غير طبيعی پديد می آيد.
هنرمندان اهل قلم و بيماری های روانی:
داده ها و شواهد معتبر, وتحقيق ها و آمارهای انتشار يافته نشان داده اند که برخی از بيماری های روانی در ميان هنرمندان اهل قلم بيش از ميزان ابتلای افراد عادی به اين نوع بيماری هاست. در ميان اين دست هنرمندان, شاعران بيشترين مبتلايان به اين بيماری ها هستند. برای نمونه از ميان ۳۶ شاعر بزرگ امريکايی که اشعار آن ها در مجموعه اشعاری انتشار يافت ۸ تن از شاعران به بيماری روانی ی جنون شيدايی ( شوريدگی)- افسردگی ( Bipolar Disorder ) مبتلا بودند( ر.ک به جدول زير) . در مورد ۲۸ شاعر ديگر نيز تحقيقات کافی انجام نشده بود تا بيماری يا سلامت روانی آن ها را بتوان تاييد کرد.
مطاله و تحقيق ديگری نشان داده است که در ميان هنرمند ان مورد بررسی ۸۷ درصد شاعران مطرح و مشهور تجربه مشگلات روانی داشته اند در حالی که اين رقم در ميان دانشمندان و وفعالان عرصه علم ۲۸ در صد بوده است ( ۱۹۹۵ , Ludwig) (۲)
اين دست آمارها و نمونه ها کم نيستند. از ميان اهالی قلم مطرح در جهان که از بيماری روانی رنج می بردند , ويا علايمی ازاين بيماری ها داشتند می توان به نام های تولستوی , چارلز ديکنز,اميل زولا, بالزاک , ويکتور هوگو , والت ويتمن , هانس کريستين اندرسن , تنسی ويليامز, ادگار آلن پو, اوژن اونيل , ارنست همينگوی ,سزار پاوس, فرناندو پسوآ, ماياکوفسکی , ويرجينيا وولف و..... اشاره کرد. (۳)
شواهد و مدارکی که تاييد کننده ی بيماری روانی اين دست هنرمندان اهل قلم است , شامل بررسی شرح زندگی و احوال( بيوگرافی) اين هنرمندان , اظهارات نزديکان آنان و گزارش های پزشکی ست. برخی از هنرمندان نيز از بيماری و رنجی که از آن می بردند سخن گفته اند( آلن پو , ويرجينيا وولف و.....).
هنرمندان به مانند ديگران به انواع بيماری های روانی , از جمله انواع اسکيزوفرنی ها( روان پارگی ها, توهم های بينايی و شنوايی و....) , انواع اختلال های خلقی –عاطفی Mood Disorder, انواع اختلال های شخصيتی, خود شيفتگی ( نارسيسسم ) ,انواع اضطراب ها و..... مبتلا شده اند, اما ميزان ابتلای آن ها به نوعی ازاختلال خلقی – عاطفی Bipolar Disorder,که جنون شيدايی – افسردگی نيز گفته می شود , بيش از ساير بيماری ها ی روانی ست. (۴)
ويرجينيا ولف يکی از قربانيان اين بيماری ست. وولف جنون( ديوانگی) را پديده ای شگفت انگيز می دانست , شگفتی ای مهيب که آتشفشان خلاقيت و سرچشمه ی الهام اش بود. ليونارد وولف , همسر ويرجينيا ترديدی نداشت که ميان خلاقيت هنری و بيماری روانی ويرجينيا رابطه ای تنگاتنگ وجود داشت.
" .... من بطور قطع اطمينان دارم که نبوغ و خلاقيت ويرجينيا ارتباطی تنگاتنگ با علايم بی تعادلی روانی و
جنون او داشت " (۵)
و سرانجام ويرجينيا را شيوه ی نگاهی که او شيوه ی نگاه ناخواسته و رنج آلود به زندگی می خواند فرسوده اش کرد وبه سوی مرگی زودرس سوق اش داد . ويرجينيا در يکی از آخرين نامه هايش به ليونارد نوشت :
".... عزيز ترينم , احساس می کنم دو باره دارم ديوانه می شوم, احساس می کنم ما نمی توانيم اين دوره ی جانکاه را از سر بگذرانيم, من نمی توانم اين وضعيت وزمان را بهبود بخشم, من آنچه بنظرم بهترين است , انجام خواهم داد.. فکر نمی کنم با وجود چنين بيماری هولناکی دونفر بتوانند خوشحال زندگی کنند. من ديگر تاب تحمل و مبارزه ندارم...."(۶)
ويرجينيا وولف سرانجام خودکشی کرد.
از اين دست رنجنامه ها برخی ديگر از خلاق ترين نويسندگان و شاعران جهان نيز بر جای گذاشته اند.
برخی از هنرمندان اهل قلم ايرانی نيز به بيماری های روانی مبتلا بوده اند . مذموم و زننده پنداشتن بيماری روانی در جامعه ما پنهان نگه داشتن اين بيماری را سبب شده است. فقدان بيوگرافی های دقيق , هراس اطرافيان از طرح بيماری هنرمند اهل قلم , نبود گزارش های دقيق پزشکی در مورد هنرمندان مبتلا, از دلايل فقدان آمار دقيق و قابل استناد است . برخی از روانشناسان و روانکاوان تحليلگرا نيز با تحليل و نقد آثار ادبی شماری از شاعران ونويسندگان ناهنجاری ها و بيماری هايی در اين شاعران و نويسندگان تشخيص داده اند – البته بدون ترديد نه با قصد و نيت " بدسگالانه " ی حکومت پهلوی و اسلامی- . نگارنده ی اين مقاله تشخيص بيماری روانی يک هنرمند اهل قلم را بوسيله تحليل روانکاوانه اثرش دقيق و قابل اتکا نمی داند. (۷)
از ميان چندين شاعر و نويسند ه ی معاصر ميهنمان , که از ناهنجاری ها و بيماری های روانی رنج بردند و سرانجام خودکشی کردند , می توان از صادق هدايت و غزاله عليزاده نام برد.(۸)
نامه های به جا مانده از صادق هدايت , گفته ها و نوشته های دوستان نزديک اش ونيز اقدام مکرر به خودکشی نشانگر اين واقعيت اند که هدايت از بيماری شيدايی – افسردگی , بويژه از افسردگی شديد رنج می برد .
تقی رضوی دوست هدايت , از " ديوانگی " هدايت جوان در ۹ اريبهشت ۱۳۰۷ سخن گفته است :
" صبح آن روز هدايت را تو يک کافه در مرکز پاريس ديدم. خيلی گرفته به نظر می رسيد. زياد حرف نزد وبيشتر از معمول نوشيد... موقع خداحافظی چند کاغذ به من داد تا برای دوستان و اقوامش در تهران پست کنم..."
هدايت نيزاينگونه " ديوانگی " اش رابرای تقی رضوی شرح داد: " تو پاريس از تو جدا شدم يکراست رفتم به يک کافه ای در کاشان چند گيلاس ديگر هم زدم , حساب را پرداختم و بقيه اش را انعام دادم . بعد رفتم به يک نقطه ی پرت افتاده کنار رود خانه ی مارن و از بالای يک پل قديمی, شيرجه زدم آن تو. نمی دانستم که يک جفت جوان در قايق زير پل مشغول معاشقه اند. جوانک فوری پريد و مرا بيرون کشيد...." (۹)
سال ها بعد هدايت در نامه ای در ۲۶ آبانماه ۱۳۲۹ به يکی ازدوستانش نوشت :"..... بالاخره تصديق کميسيون پزشکی را گرفتم. تشخيص داده بودند که Psychose ( روانپريشی) دارم و اجازه دو ماه مرخصی داده اند دو ماه بروم فرانسه و مشغول معالجه شوم..."(۱۰) و.... هدايت چندی بعد در اقدامی ديگر خود را کشت.(۱۱)
روز جمعه ۲۱ ارديبهشت سال ۱۳۷۵ جسد غزاله عليزاده در جنگلی در نزديکی رامسر پيدا شد: " با لباسی مانند هميشه سياه, کاملا آراسته, با ظرف خالی قرصی در جيب , با معده ای انباشته از قرص های آرام بخش, با طنابی به گردن, در ميان دو تخته سنگ, با حدود ۱۰ سانتی مترفاصله از زمين و آويزان از يک درخت."(۱۲)
وفرخنده حاجی زاده " از غزاله می گويد: " ... در وصيت غزاله هيچ نفرتی از زندگی ديده نمی شود. غزاله می گويد: خسته ام, برای همين می روم. ديگر حوصله ندارم. چقدر کليد در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه ی تاريک. من غلام خانه های روشنم." (۱۳)
ازنويسندگان خلاق و گرانقدر معاصرشهرنوش پارسی پور نيز از رنج آزار جنسی درکودکی و ابتلايش به بيماری شيدايی- افسردگی سخن گفته است(۱۴).
هنرمندان اهل قلم و بيماری اعتياد به مواد مخدر: (۱۵)
شواهد و داده ها حکايت اين دارند که بيماری اعتياد يا خوگيری به مواد مخدر در ميان هنرمندان اهل قلم , بويژه شاعران شايع است . از ميان مواد مخدر,اعتياد به الکل و الکليسم به دليل در دسترس و ارزان بودن در زمره شايع ترين ها ست , به ويژه اينکه سخن از تاثير الکل بر قلم و رابطه ی " بطری و کتاب " نيز گفته شده است (۱۶). در ابتلا به الکليسم , الکل اما چهره ی مرگ آفرين اش را نشان می دهد , که پيامد روانی ی افسردگی و خود کشی , چهره ی ديگر اين نوشيدنی خلاقيت زا ست.
درکنار الکل ,مواد افيونی نيز در سطح گسترده ای در جهان استعمال می شوند. هرويين به دليل ايجاد سرخوشی وافزايش لذت جويی در زمره مواد مورد علاقه است.
ويژگی های جعرافيايی و منطقه ای در نوع ماده و داروی مورد مصرف نقش دارد.
در امريکا مصرف ماری جوانا و حشيش ( ۱۷) , به ويژه در ميان جوانان ابعاد گسترده ای بخود گرفته است. ال .اس.دی , اکستا سی ( ۱۸) و انواع دارو هايی که امروزه به عنوان داروهای روان گردان بازار گرمی دارند مورد استفاده ی نا بجا و نا درست قرار می گيرند وعوارض روانی و جسمانی , وفجايع اجتماعی بر جای می گذارند.(۱۹)
صادق هدايت در " بوف کور" به " دنيای تهی و درخشان " معتادان که اعتياد ظاهرا و موقتی تمام موانع را از سر راه شان برمی دارد, اشاره دارد :
" در زندگی زخم هايی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.......بشر هنوز چاره و دوايی برايش پيدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسيله افيون و مواد مخدر است, ولی افسوس که تاثير اينگونه دارو ها موقت است و به جای تسکين , پس از مدتی برشدت درد می افزايد..."
اعتياد بودلر به مواد افيونی و يا تنسی ويليامز به الکل از بحث برانگيز ترين اعتيادها ی اهل قلم در سطح جهان بود.(۲۰),(۲۱).
در ايران اعتياد افيونی و الکلی در ميان هنرمندان اهل قلم بيش از اعتياد دارويی ست. زشت و زننده پنداشتن اعتياد به مواد مخدر در جامعه ی ما پنهان نگه داشتن " ظاهری " اين بيماری را سبب شده است. فقدان بيوگرافی های دقيق , هراس اطرافيان از طرح ابتلای هنرمند به اعتياد, نبود گزارش های دقيق پزشکی در مورد هنرمندان معتاد, برخی از دلايل فقدان پژوهش و آمار دقيق و قابل استناد است . برخی از شاعران و نويسندگان ايرانی در باره اعتياد شان به مواد مخدر سخن گفته اند که البته انگشت شمارند.
دکترغلامحسين ساعدی يکی از نمونه های جانکاه و دردناک ابتلا به الکليسم در ميان اهل قلم بود, که سرانجام الکل پس از سوق دادن او به سوی افسردگی جان اش را گرفت. اين بخشی از نامه ی ساعدی به همسرش است :
" عيال ناز نازی خودم. حال من اصلا خوب نيست. ديگر يک ذره حوصله برايم باقی نمانده .... ديگر نمی توانم خودم را جمع و جور کنم , نااميد نااميد شده ام. اگر خودکشی نمی کنم فقط به خاطر توست, والا يک باره می شاشيدم به اين زندگی و خودم را راحت می کردم, از همه چيز خسته ام.......هيچکس حوصله مرا ندارد, هيچکس مرا دوست ندارد.... شلوارم پار پاره است , دگمه هايم ريحته, لب به غذا نمی زنم,می خواهم پای ديوار بميرم.....من خسته ام , بيخانمانم ,دربدرم , تمام مدت جگرم آتش می گيرد....من اگر تو نباشی خواهم مرد وشايد پيش از اين که مرگ مراانتخاب کند , من او را انتخاب کردم..."(۲۲)
بحث Disscusion
بيماری های روانی وبيماری اعتياد به مواد مخدر سبب بروز دگرگونی هايی در روند ها , فرايند ها و پديده های روانی می شوند. اين دگرگونی ها بيمار را گاه به جهانی تخيلی و وهم آلودمی برد , و گاه چنان سرشار از انرژی, اطمينان و شوريدگی و شيدايی اش می کند که می پندارد بر بام جهان ايستاده است, و يا ثقل زمين و زمان است.
يکی از بيماری هايی که" گهگاهی " Episodic چنين حالاتی را پديد می آورد , جنون شيدايی- افسردگی است . هنرمند مبتلا به اين بيماری در دو نهايت خلقی و عاطفی نوسان می کند. شيدايی Manic زمان خلاقيت و آفرينش است. بيمار پرانرژی , پرتحرک و با اتکا به نفس ايده و انديشه اش را پرواز می دهد . شيدايی پنچره ای به سوی جهانی ديگرگونه می گشايد , جهانی گاه ترسناک و گاه شکفت انگيز و زيبا برابر هنرمند بيمار قرار می دهد, جهانی که گاه هنرمند به سوی اش کشيده می شود , گاه از آن می گريزد, و حتی در گريزش خلاقيت و آفرينش پناه و فريادرس اش می شود. هنرمند اهل قلم شيدا و شوريده تراژدی توهم , هذيان , اضطراب و هيجان های عاطفی شادی آفرين را به نمود های زيبايی شناسانه و انسانی بدل می کند. به گاه افسردگی Depression اما غمگينی , احساس بی ارزشی , احساس گناه , نوميدی , تنهايی به سراغ هنرمند می آيد. کاهش فعاليت و علاقه, کاهش اشتها , کاهش توجه و دقت , بيمار را زمين گير می کند . رفتارعاطفی دستخوش دگرگونی می شود. فکر مرگ و خود کشی ملکه فکرهنرمند افسرده می شود. برخی از هنرمندان اهل قلم در فاز افسردگی آثار ارزشمندی خلق کرده اند.
به اين نکته می بايد توجه داشت که بيمار مبتلا به جنون شيدايی – افسردگی در ميان دوره های شيدايی- افسردگی گاه به حالت عادی و زندگی طبيعی برمی گردد.(۲۳)
در باره علل بروز اين بيماری همانگونه که اشاره کردم از اختلال های ژنتيک , اختلال های بيولوژيک و بيو شيميايی , آسيب های بافتی مغز و پاره ای عوامل روانی و اجتماعی و.... نام برده اند.
ميزان ابتلای شاعران و نويسندگان و ديگر هنرمندان (۲۴) به بيماری شيدايی- افسردگی بحث و ايده ی قديمی رابطه ی جنون و خلاقيت را با ابعادی تازه تر دامن زده است .اين ايده و بحث که از هنگام ارسطو تا به امروز مطرح است به دنبال پاسخ گويی به چرايی وچگونگی رابطه ی بين جنون( ديوانگی) و خلاقيت( نبوغ ) است ؟ ونيز پاسخگويی به اين پرشش که خلاقيت سبب بروز بيماری روانی , بويژه بيماری شيدايی- افسردگی می شود يا بيماری شيدايی – افسردگی خلاقيت زا و نبوغ آفرين است؟
عليرغم داده ها و شواهد معتبری که نشان دهنده ی رابطه و همزمانی بيماری شيدايی- افسردگی و برخی ديگر از بيماری های روانی با خلاقيت و نبوغ است , اما هنوز رابطه ی علت و معلولی اين دو پديده را ناروشن و مبهم می دانند . آنچه بر اين ناروشنی و ابهام افزوده اين واقعيت است که بسياری از هنرمندان اهل قلم خلاق و آفريننده هيچگونه علايمی از اين بيماری ها را نشان نداده اند , ونيز بسياری از بيماران مبتلا به شيدايی - افسردگی , با پديده ای بنام خلاقيت و نبوغ بيگانه اند. (۲۵)
***
ايده و بحث درباره ی رابطه ی بين خلاقيت و استفاده از مواد مخدر نيز ايده و بحثی آنتيک است.(۲۶)
در رابطه با ريشه يابی و علل بروز اعتياد نقش ناسازگاری ها و ناهنجاری های اجتماعی , اقتصادی و فرهنگی , به ويژه فقر , بيکاری , بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی, و.... بازار پر رونق و سود آور تجارت مواد مخدر و دارو های وابستگی آور کليدی و اساسی ست. در کنار عوامل اشاره شده ويژگی های شخصيتی فرد برای غلطيدن به ورطه اعتياد نيز نقش پر اهميتی دارد. گروهی عوامل اجتماعی و اقتصادی را تعيين کننده می دانند, گروهی جنبه های فردی و ويژگی های روانی فرد را , و دسته ای ديگر التقاط اين دو عوامل را.
بخشی از آن گروهی که جنبه های فردی ,و ويژگی ها و اختلال های روانی فرد را تعيين کنند ه می دانند علت اعتياد را بيش از هر چيزدر اختلال های شخصيتی و ناکامی های جنسی و... , وقفه در رشد " من " و" ابرمن", تمايلات واپس زد ه و اختلال وتثبيت در مراحل روانی کودکی ( دهانی و... ) و واکنش های دفاعی می دانند..
در باره علت بروز اعتياد در کنار عوامل اشاره شده ( فقر , بيکاری , بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی و ...) , عوامل و دلايل مشخص تر ديگری نيز مطرح شداه اند که از اين جمله اند :
ناتوانی فرد در سازش وانطباق با محيط زندگی وجامعه , گريز از واقعيت های عذاب آوروجستجوی تکبه گاه و پناهگاهی برای به دست آوردن آرامش ,ارضای نياز ها و خواست ها ی لذت جويانه, فقدان يا کاهش احساس مسيوليت, عدم ثبات عاطفی , خود خواهی و....
دلايل يا طبيعت اعتياد به مواد مخدر در افراد و گروه های اجتماعی نيز فرق می کند. به نظر می رسد در بروز اعتياد به مواد مخدر درميان هنرمند ان اهل قلم نقش شخصيت هنرمند , خصلت فردی و ذهنی ی کار هنری ( به ويژه شعر) , و گره خوردگی شديد احساسی و عاطفی Emotion هنرمند با کاری که انجام می دهد , از عواملی هستند که برخی از هنرمندان اهل قلم را به سوی اعتياد سوق می دهند.
در کنار عوامل ذکر شده ,طرز تلقی متفاوت و گاه منفی نسبت به خود و جامعه, ناتوانی در مقابله با مسايل و محروميت های زندگی ,بی چشم اندازی و نااميدی در باره آينده وتحقق انسان و جامعه ی آرمانی هنرمند ,سبک باری, تحمل پذير کردن زندگی, می توانند هنرمند اهل قلم را به سوی اعتياد بکشاند.
پاره ای از پژوهش ها نشان داده اند که مواد مخدر با تحريک يا تخدير نظام عصبی سبب بروز دگرگونی ها و تعييراتی در احساس, ادراک , خلق و خوی , تصور , تخيل و تفکر فرد می شود. برخی اينگونه می انديشند که اين مواد زوايای تيره و تار ذهن را منور و مکشوف می کند و زمينه ساز خلاقيت و آفرينش هنری می شوند. برای نمونه نشان داده شده که مصرف ميزان معينی الکل در برخی افراد خلاقيت زا و محرک شيدايی و شوريدگی ست,وذهن را فعال می کند.
*******
ابتلا به بيماری روانی و اعتياد به مواد مخدر پارادوکسی تراژيک است . در ميان برخی از هنرمندان اهل قلم اين دو پديده ی آفرينش گر و خلاقيت زا ذره ذره جسم و جان هنرمند را به کام نابودی و شخصيت اش را رو به اختلال و زوال می برند.
در اين ميانه تکان دهنده ترين زمان لحظه ای ست که جنون خودکشی به سراغ هنرمند اهل قلم می آيد. برخی خودکشی اين هنرمندان را نوعی ديگر از خلاقيت هنرمندانه تعبير و تفسير کرده اند. اين گروه می پندارند که هنرمند از جنون تخريب خود – به عنوان پاره ای از ناهنجاری و بيماری اش- اثری هنرمندانه و زيبايی شناسانه خلق می کند و با کشتن خويش واقعه ای ماندگار و شکفت انگيز بو جود می آورد. او با خودکشی اش عينيتی هنری و زيبايی شناسانه به حضورش , و به مرگش می دهد(۲۷). برای اثبات اينگونه تعابير و تفاسيرنيز به خودکشی هنرمندانی اشاره می شود که از افسردگی و اعتياد رنج نمی بردند و خود را در بهترين شرايط و موقعيت " روانی ",هنری و اجتماعی کشتند. گروهی ديگر خودکشی اين هنرمندان را نقطه پايانی می دانند که هنرمند بر رنج جانکاه بيماری روانی و اعتيادش می گذارد. اين نظر و برداشت با واقعيت های تاکنونی و داده ها و شواهد معتبر خوانايی بيشتری دارد.
خودکشی هنرمندان اهل قلم تراژدی هيجان های حسی وعاطفی , توهم , هذيان, هراس , اضطراب , افسردگی و ناسازگاری و عدم انطباق با مسايل اجتماعی ست , تراژدی رنجی خلاق , که می توان آن را در چهره ی اندوهگين و افسرده ی " ويرجينيا وولف" , در سيمای سرزنده و شاداب " سيلويا پلات" , درچهره ی آرام و متين صادق هدايت و در چشم ها و نگاه زيبا اما سرشار از اندوه غزاله عليزاده خواند.
********
منابع و زیر نویس:
• 1- ا.ح. آریان پور, اعتیاد در دانشگاه های ما, بازتاب ( نشریه روانشناسی و روانپزشکی), ویژه اعتیاد , شماره 3 , پاییز 1359(برای نوشتن این مقاله از نشریه بازتاب نیز استفاده شده است)
2- Dean Keith Simonton, Ph.D, Are Genius and Madness Related ?. Contemporary Answers to an Ancient Question, Psychiatric Times June 2005
3-Creativity,The Arts and Madness, Maureen Neihart Psy.D.– w
www.talentdevelop.com
4-Ludwig AM (1990) Creativity achievement and psychopathology: among professions.[ published erratum appears in Am J psychother 47(1): 160 ]Am J psychother 46 (3): 330-356
5- Woolf,1964,p.80 / Woolf 1978,P 180
6-Bell,1972,p 26
7- نگاه کنید به تارنمای محقق محترم آقای عباس احمدی(وبکده ی عباس احمدی)
www.AbbasAhmadi.freewebpage.org
8- حداقل 6 شاعر و نویسنده معاصر ایرانی که از اختلال های روانی رنج می بردند, خودکشی کردند .
9- ناصر پاکدامن, " کمدی دراماتیک" فونتن بلو,نشریه آفتاب,شماره 56- 55 مهر 1381
,( به نقل از محمد علی کاتوزیان , صادق هدایت: از افسانه تا واقعیت, ترجمه فیروزه مهاجر, تهران, 1372)
10- صادق هدایت, هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورایی, گرد آورنده ناصر پاکدامن,کتاب چشم انداز,پاریس,
بهار 1379
11-در باره چرایی خودکشی صادق هدایت نظرات متفاوتی مطرح شده است.مجتبی شمس آبادی نظرش این است که خودکشی هدایت " منشا اجتماعی و فرهنگی" داشت و.....( ر.ک به مجتبی شمس آبادی,"هدایت, مدرن بودن یا مصداق مدرن شدن", نشریه آفتاب,مهر 1381, شماره 55-56 )
• 12- ناهید موسوی: غزالی که از شیطان بازیگر بازی خورد, نشریه آوای زن ,شماره 53 , زمستان2004
13- فرخنده حاجی زاده: از غزاله می گوید, نشریه آوای زن, شماره 53, زمستان 2004
14- شهر نوش پارسی پور , مصاحبه با سهیلا وحدتی ," زنان از زبان زنان"و "این چیزی که می خوام بگم" , تارنمای ایران امروز, فروردین 1382
( اکبر سردوزامی , داستان نویس گرانقدر ,در نوشته ای باعنوان " از سال 1338 تا همین امروز " به اینکه در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته, , اشاره کرده است ( تارنمای اکبر سردوزامی , فوریه سال 2007 ). آزار جنسی ممکن است در لحظه ی وقوع سبب اذیت و آزار جسمانی نشود اما بروز آسیب های عاطفی و روانی در زندگی قربانی آزار جنسی محتمل است. خانم پارسی پور درمصاحبه ی خود با پرداختن به چنین تجربه ای در دوران کودکی اش , می گوید:"...و بعد این حادثه روی دوش من موند, موند! موند!" )
15- برخی از روانپزشکان و روانشناسان با اتلاق عنوان " بیماری" به پدیده ی اعتیاد به مواد مخدر موافق نیستند. در بسیاری از کتاب های روانپزشکی بیماری اعتیاد به مواد مخدر به عنوان نوعی بیماری روانی مورد بحث قرار گرفته است.
Steven L.Dubovsky, Substance Use Disorder, Psychiatry 2nd edition, 1989 by John wiley and sons, inc
16-Nicholls J; Owen SJ,eds.Ababel of Bottles: Drink, Drinkers,and Drinking Places in Literature.Sheffield England:Sheffield Academic Press,Ltd.,2000
17-Bourassa M;Vaugeois P.effects of marijuana use on divergent thinking. Creativity Research Journal
13(3/4): 411-416, 2001
18- ناهید امیری, شادی بر لبه پرتگاه با قرص اکستاسی, ایرنا, 4 آبان ماه 1383
19- در مورد چگونگی مصرف مواد مخدر و قوانین منع آن دیدگاه های مختلفی وجود دارد. دکتربوریس ک.الکساندر,استاد روانشناسی دانشگاه سایمون فریزر ونکوور( کانادا) و یکی از صاحبنظران در امور مواد مخدر می گوید:".....یک ترس معقول از مواد مخدر و مقرراتی معقول برای آنها داشتن با جنگ علیه مواد مخدر یکسان نیست...".( مواد مخدر: نگرشی دیگرگونه, دکتر بوریس ک .الکساندر, تهیه وترجمه: م.چالشگر, انتشارات فروغ – ونکوور, زمستان سال 1373)
20- Hilton F.Baudelaire in Chains: A Portrait of the Artist as a Drug Addict. Chester Springs PA: Peter Owen/ Dufour, editions distributor, 2004
21- Jeste NH:Palmer BW; jesteDV.Tennssee Williams. American Journal of Geriatric Psychiatry12(4): 370-375,2004.
22- یادنامه دکتر غلامحسین ساعدی, انتشارات سنبله,( هامبورگ) دی ماه 1374
23-JonA.Bell; Mood Disorders, Psychiatry 2nd edition 1989 by John wiley and sons, inc
- Gregory W.Lester, ph.D.; Personality Disorder in Social Work & Health Care, Third Edition , by Cross Country University , Nashville,TN
24- به نظر می رسد به دنبال شاعران , داستان نویسان و نمایش نامه نویسان , نقا شان در مرتبه ی بعدی قرار
می گیرند. نمونه اند ون گوگ , سالوادور دالی و.....
25-Andreasen NC(1987),Creativity and mental illness: prevalence rates in writers and First degree relatives. Am J psychiatry 144(10): 1288-1292
- Waddell C. Creativity and mental illness: Is there a link? ( review). Canadian Journal of Psychiatry 43(2):166-172,1998
26- Charles G.Morris; Understanding Psychology, Drug – Altered Consciousness, page 147, by Prentice Hall, New Jersey 1991
27- پاتریسیا دو مارتلر,خودکشی از جلوه گاههای هنر, تحقیقی در زیبایی شناسی خود کشی ,ترجمه م.ربوبی,نوشتار, شماره 4 سال 2001