خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و هنر - موسيقی
ديشب هيچ چيز کم نبود، نور، صدا، همراهی گروه و صحنه، نيما، شاملو، مولانا؛ همه آمده بودند تا گوش و دل به تازهترين نواهای فارسی و کردی خانوادهی کامکار بسپارند.
به گزارش خبرنگار بخش موسيقی خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، ساعت از ۲۰:۳۰ گذشته بود، رنگی با اهالی کردستان نيامد. ۱۴ نفر سفيدپوش آمدند، لتههای پارچهيی، نور و رنگ را به صحنه تلقين میکردند؛ تصويری از آنچه را که بهروز غريبپور طراحی کرده بود، روی سن لرزان و چرخان تثبيت میشد، معلق میماند و گاهی محو و نامريی، رنگ را سرگردان میکرد.
پشنگ و ارسلان کامکار، ارژنگ سيفیزاده، نیريز و بيژن کامکار، مريم ابراهيمپور، صبا و اردشير کامکار، شروين مهاجر، قشنگ کامکار، امير حقيری، و سرانجام هانا، ارژنگ و اردوان کامکار بهترتيب رديف شدند.
طبق روال هميشهی حضور هر دو برادر، پشنگ و اردوان، گروه با سنتور بسته شده بود.
اينبار تازههای گروه آغازکننده بودند، با اشارهی اردوان، قطعهی گروهی در دستگاه نوا شروع شد.
"که راهی ندارد بيابان ما قراری ندارد دل و جان ما"
صبا با بيژن میخواند، ويولن اول ارکستر سمفونيک تهران تکخوانی میکرد، مريم همراه میشد؛ بيژن عود هم میزد.
"کدام است از اين نقشها آن ما" و همراهی ۱۴ نفره اوج میگرفت:
چو در ره ببينی بريده سری که غلطان رود سوی ميدان ما
از او گر پرسی اسرار ما از او بشنوی سر پنهان ما
کامکارها برگ تازهيی رو کرده بودند، عارفانهخوانی مولانا را بهعمد شايد در سال مولانا مدخل کنسرت ساليانهشان، در ايران، گنجانده بودند.
جهان در جهان نقش و صورت شدهاست کدام است از اين نقشها آن ما؟
به گزارش ايسنا، اجرا با تکنوازی ارژنگ سيفیزاده در دستگاه نوا ادامه پيدا کرد و از نيمهی راه با تنبک ارژنگ کامکار همراه شد. امير حقيری ابزار چوبی با سيمی بلند برداشت، صدايی شبيه موج، آب و رعد داشت، سازی که ابتکاری، شايد بومی اهالی مازندران و يا حتا هندی بهنظر میآمد.
حالا نوبت آن رسيده بود که "نيما يوشيج" را هم در شب نخست اجرای اولين روز آخرين ماه تابستان، با جمع همراه کنند.
خانهام ابريست
يکسره روی زمين ابری است آن
آی نیزن که تو را آوای نی برده است
دور از ره کجايی؟
دستگاه دشتی، سرودهی پدر شعر نو و تکرار همخوانیهای سه، چهار و ۱۴ نفره.
اين بخش با دونوازی کمانچهی اردشير و شروين مهاجر در دستگاه دشتی شروع و با پنج ضربی تمام شد.
کمانچهنوازان خود مشعوف از اجرا، دست هم را فشردند.
حالا نوبت به عرضهی ساختهای از هوشنگ کامکار رسيد تا ترجمهی از شاملو را با اين کنسرت ماندگار کند. اين قطعه از اجرا نيز در دستگاه دشتی بود.
اين سرود زمين من است،
اين سرود بهار است
همهی دستها بر کوبه و ساز و زخم و مضراب حرکت میکرد شعر لنگستون هيوز- شاعر سياه پوست آمريکايی- با نتها اوج میگرفتند:
"چشم انتظار سرود زمينيم"؛
صدای بم پشنگ غالب میشد،
"از ديرگاهان"؛
زير و بمها درهم میآميختند،
"از دير بازان چشم انتظار اين سرود بهاران".
آخرين تصنيف را از سرگرفتند؛ سال گذشته، در نخستين سال نبود مادر کامکارها، اين تصنيف ساخته و اجرا شده بود. در تالار وزارت کشور، شور پيچيد:
جانی است که عقلآفرين میزندش صد بوسه ز مهر بر جبين میزندش
ای دوست بيا تا غم فردا نخوريم اين يک دم عمر را غنيمت شمريم
ادامه دادند، دوبهدو و باهم، کوتاه و بلند، زمزمه و فرياد:
در کارگه کوزهگری رفتم دوش ديدم دوهزار کوزه گويا و خموش
هر يک به زبان خويش با من میگفت کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
سفيدپوشان خارج شدند؛ اما پس از ثانيههايی، نوازندهی جوان سنتور- اردوان کامکار - بازگشت.
او گفت: هر وقت پشت ساز مینشينم بهياد استادم میافتم که بیدريغ تمام موفقيت را در اختيارم گذاشته است. سپس مضراب را بهياد او، برای بزرگترين برادرش - پشنگ - بر سيمهای سنتور زد.
گويی سنتور اردوان دو نقش داشت. مضرابها به سبک خودش همچون انگشتگذاری بر کليدهای پيانو
پشت سرهم فرود میآمدند. سيمها همچون تک کليد فشرده میشدند، پی در پی؛ اردوان با آنها میرفت تا انتها و دوباره از نو.
پس از تنفسی ۳۰ دقيقهيی، رنگها يکی يکی برگشتند. لچکیهای ۴۰تکهی ملون، زمينهی صحنهی تالار شدند. زنها رنگ را آوردند و مردها فرهنگ مردانهی بومی ايران را. اينبار زمان بيشتری برای کوک سازها صرف شد.
نورهای هشت پر، ده پر و آفتابگردانی؛ ضرب شور را برای "تارای گل" نواختند و خواندند.
بيژن میخواند، ۱۳ نفر همراهی میکردند؛ عود ارسلان از آغوشش جدا نمیشد. هوشنگ اين قطعه را ساخته بود تا بيژن بخواند.
"هی مهرو مهرو" هم در دستگاه شور با ضرب شش هشتمی اجرا شد.
تصنيف شاد بعدی هم در دهمين دستگاه از راه رسيد. "هوای سيامال" - سياه چادرها - با اجرای دف هانا شروع شد، امير حقيری همراهیاش کرد و گروه يکصدا همراه شدند.
اين قطعه، با حيرانخوانی ترکيب شد و اوج گرفت؛ ۱۴ نفر زخم و ساز و مضراب بر زمين گذاشتند، دست زدند و کردی خوانی کردند.
"کودکانه" يا همان "منالنيه" را هم ارسلان با شعری از "شير کو بی کهس"، شاعر کرد کردستان عراق ساخته بود.
اما "مطرب ثاهنگی"- مطرب آهنگی -، با صدای غالب پشنگ و بيژن کليد خورد و گروه همخوان به همراهی خوانده شدند.
هيچ کس مبتلای دوری يار نبو چو مه سرگردان بیقرار نبو
اين قطعه ساختهی هوشنگ کامکار در دستگاه بيت زند اجرا شد.
به گزارش ايسنا، گويا حاضران در تالار "کابوکی" - يار - را به حافظهشان مهر زده بودند، چراکه تا بيژن دف برداشت، خاطراتشان ورق خورد، احساساتشان برانگيخت، به هيجان آمدند و يکريز کف زدند.
بيژن ايستاد، نشست و سخاوتمندانه، يکريز بر دف کوبيد.
نوای "شيلره" هم با دف و تنبک آمد؛ اما بقيه ساز بر زمين گذاشتند و کف زدند:
لای لای شيلره، شيلره، شی ليره ...
آنها، "کا – کا- کابوکی کابوکی"خوانان، کل میکشيدند.
آخرين قطعه هم با اشارهی بيژن و دف جوانترين گروه با کوبههای يکزير و محکم رقم خورد. گروه از پی آنها تار و سهتار عود و کمانچه را به اوج رساندند. سنتورها از چپ و راست میآمدند، تا همخوانها سردهند:
"عزيزم، روحی شيرينم، دو چاووم" و "شکسته دل" را با شعری از "نالی" بخوانند.
اين قطعه را هم ارسلان ساخته بود. پشنگ تکخوانی کرد و سرانجام گلها به سن سرازير شدند. ۱۴ نفر صحنه را ترک کردند، اما حاضران ماندند. برخی از ميان صندلیها آرام در حرکت بودند، تشويق مردم تمام نمیشد، گروه هم گويا آرام نگرفت، برگشتند و هر کس هر جا بود نشست.
تنبک ارژنگ و اشاره بيژن:
"بُوتورای بُوتورای نو گوله به سه ر چی تو رایْ گيانم و قربانت کم، فدای او چوانت کم"
نه مردم از نفس افتادند، نه گروه که بيش از سه ساعت خواندند و نواختند و بر سازها کوبيدند و ضربه و زخمه بر ساز زدند. ساعت آخرين دقايق و ثانيهها را میگذراند تا شب را دست بهسر کند.
ارسلان هنوز دف میزد، بيژن عود در بغل، زخمه میکشيد و تار نیريز و ارژنگ سيفینژاد با دف تازههای گروه همراه بود و سهتار قشنگ هم از نفس نمیافتاد. اردوان سنتور را يکريز مضراب میگذاشت ...
زنگ ۲۴ که خورد، تارا کامکار روی سن آمد، پدر کودک و سازش را در آغوش گرفت. بالاخره چراغها خاموش شدند و تا مردم تالار را ترک کنند.
در حاشيه:
- در حالی ارسلان کامکار ويولن اول و مريم ابراهيم پور عضو گروه کر در تالار وزارت کشور حاضر شده بودند که ارکستر سمفونيک تهران با رهبری ميهمان، لوريس چکناواريان، آخرين اجراهای رسول عشق و اميد را از سر میگذارند.
advertisement@gooya.com |
|
- در آخرين دقايق اجرا، يکی از حاضران در حالی که شور زيادی جمعيت را فراگرفته بود، برخی حرکات نمادين رقص محلی کردی را انجام داد که با برخورد سريع نيروی حراست تالار مواجه شد.
- در ميانهی برنامه گربهای هم به جمع شنوندگان کنسرت اضافه شد که ثانيههايی بخشی تالار و جمع حاضران را بههم زد.
- از ميانهی برنامه، با تغيير دکور صحنه، نشان خانهی موسيقی در سمت چپ و راست سن گنجانده شد.
در نشست خبری کامکارها، - اول مرداد - اعلام شده بود که کنسرت اول تا چهارم برگزار میشود، اما در بروشور برنامه نوشته است که اجرای کامکارها تا سوم شهريورماه جاری ادامه دارد.