مقدمه:
روز ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ سرفصل مهمی است که جهان را به تاريخ ماقبل و ما بعد خود تقسيم کرده است .
۱۱ سپتامبر بی شک هولناک ترين حادثه تروريستی است که تمامی جهان را در کام خود فرو برد و در تاريخ سياسی جهان بگونه ای به ثبت رسيد که هرگز فراموشی پذير نيست واز نگاه نگارنده تاثيرات شگرف اين حادثه تاسف آور آنچنان تاريخ جهان به لرزه درآورده و تحت الشعاع خود قرار داده است که نتايج حاصل از آن حداقل تا سه نسل ادامه خواهد يافت و ۵۰ سال آينده جهان، از ادامه تنش های آن آرامشی نخواهد داشت .
ابعاد تاريخی - سياسی – مذهبی – جغرافيايی و همچنين روانی و جامعه شناسانه اين حادثه البته در بعد- منفی- آنچنان رو به گسترش است که بررسی آن محتاج بررسی های موشکافانه از زوايای گوناگون است اما ميتوان با اشاره به کارکردها و بهانه های لازمی که اين حادثه بدست جناح جنگ طلب در آمريکا داد تا بتوانند انديشه های خود را جامعه عمل بپوشانند و همچنين شناخت عميقی که جهان امروز از پيشبرد روش های خشونت بار و عملکرد آن تجربه ها کسب کرد بطور گذرا وبه اشاره سخن گفت .
از همين روست که گزافه نخواهد بود اگر بگوييم در ابتدای هزاره سوم تنش های حاصل ازاين حادثه غير قابل پيش بينی راهبرد های جهان آينده را هرچه پيچيده تر و در عين حال درک قوانين و تبعيت از آن را هر چه ناشناخته تر کرده است.
ورود به بحث:
جهان در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به ناگهان از خوابی شگفت بيدار شد ودر حاليکه به تازگی شاهد فروپاشی نظام کمونيستی با ديدگاههای ضد مذهب در "شرق" بود ميرفت تا شاهد تولد انديشه ای باشد که در صدد تحميل عقيده و پيشبرد خطوط سياسی خود با مرگبارترين شيوه ها در جهان بود . "گروه طالبان" سربرآورده از اعماق تاريخ، همچون غولی که در شيشه محبوس شده بود به يکباره سر برآورد و اولين حرکت سياسی و ايدئولوژيکی خود را با انفجار هواپيماهای بوئينگ بر فراز آسمان و انهدام برج های دوقلو تجارت جهانی به نمايش گذاشت . اين چنين بود که مذهب خشونت طلب در جهان کنونی هماورد !! می طلبيد .
مردم جهان در بهت و حيرت از اين همه شقاوت که مردم بيگناه هدف شماره يک آن محسوب ميشدند، تا روزها هنوز قادر نبودند بفهمند که چه حوادثی در شرف تکوين است و کسانی که شاهد صحنه بودند تا مدت ها در بهت وحيرتی باورناکردنی نمی توانستند بفهمند که ۱۱ سپتامبر چرا ..!؟ پيشبرد انديشه و کسب مقبوليت سياسی و تاريخی با قدرت انفجار وزور چرا..!؟ آيا اينگونه ميسر بود قلوب مردم دنيا را تسخير کرد و اهداف خود را به پيش برد ؟ و نتايج حاصل از آن چه بود ؟
در اولين گام درجهانی که به تازگی يک قطبی شده و آمريکا يک تنه سياست های آن را به پيش ميبرد آتش جنگی دامنه دار را درخاورميانه برافروخت و به فاصله کمتر از ۲۰ روز افغانستان به کمک بمباران های بلا وقفه فتح گرديد. بسياری در همان زمان تصور ميکردند ماشين جنگی که از افغانستان شروع به حرکت کرده است هدف بعدی اش" ايران" وانديشه های بلند پروازانه اش است اما " حاکمان در تهران" هشيار تر از هر استراتژيست ديگری در جهت حفظ منافع استراتژيک خود با کمک های افزونی که به گفته سياستمداران آمريکايی به آمريکا کردند از دام جهيدند چرا که از سويی ديگر انديشه "طالبان " و رهبرش که منبعث از ديدگاههای سنی مذهبان بود در جهت مخالف " تهران" در حرکت بود پس بنابراين سرنگونی آنان البته به کمک آمريکا در خدمت منافع " تهران " ارزيابی ميشد.
جيم مورن نماينده حزب دمکرات در کنگره آمريکا در مصاحبه با صدای آمريکا VOA در اواخر ماه آگوست ۲۰۰۷ ميگويد:
"ايران در خصوص افغانستان به آمريکا کمک بسيار کرد. حالا هم بايد به اين تعامل ادامه بدهيم. در موضوع حقوق بشر در ايران بايد بگويم فشاری که در حال حاضر از اين جهت روی ايران است به نسبت رژيم قبل به مراتب بيشتر است."
اما عراق و رهبرمادالعمرش صدام حسين با غروری کودکانه سير حوادث را تشخيص نداد و در دام اسير گشت و زمانی با پا در ميانی "روسيه" تلاش برای عقب نشينی کرد که خيلی دير شده بود و به اين ترتيب هدف گرفته شد. عراق که سرمست قدرت بود نتوانست حوادث آينده را پيش بينی کند و به فاصله کمتر از ۴۰ روز توسط نيروی ائتلاف به رهبری آمريکا اشغال شد و اکنون که بيش از ۴ سال از اشغال آن ميگذرد وبنا به گزارش سازمان ملل با قربانی شدن نزديک به يک ميليون عراقی، به گفته ناظران سياسی و کارشناسان تروريسم کانون اصلی رشد ونمو تند رو ترين گروههای مذهبی با شيوه تروريستی گرديده است . آمريکا که در صدد خاموش کردن کانون های بحران در خاور ميانه بود خود در دام عراق اسير گشت . ايران اما اکنون پس از سرنگونی دشمن ديرينه اش "صدام حسين" گام دوم استراتژيک خود را به پيش گذاشت و از اين بابت که خود هدف قرار نگرفت بسيار خشنود بود چرا که ۲ دشمن ايدئولوژيکی اش " طالبان در افغانستان" و دشمن سياسی اش "صدام حسين درعراق" بدست آمريکا از بين برده شدند اما اين خود آمريکا بود که ندانسته در دامی بزرگ به نام "عراق" گرفتار آمده بود .
ايران البته از اين رهگذر بهره های استراتژيک برد و توانست خاکريزهای جنگ قابل پيش بينی آمريکا عليه خود
را تا کناره های رود دجله و فرات از يک سو و از سويی ديگر تا مرز کشور اسرائيل در لبنان گسترش دهد .
۶ سال پس از ۱۱ سپتامبرافکارمردم جهان با غول جديدی آشنا شده اند که در هر گوشه ای از جهان با گروگان گيری و بمب و انفجار سخن ميگويد ، انديشه به غايت عقب مانده ولی ستيزه جو با افراطی ترين ديدگاهها غرب و کشورهای غربی را نيز صحنه تاخت وتاز خود قرار داده است همين ديروز خبر کشف يک گروه تروريستی در "آلمان " و چند روز قبل از آن کشف گروه ديگری در "دانمارک "نشانه های روشن پيشروی چنين نيروی مهار ناپذير در کشورهای غربی است و شگفت آنکه اين نيروی تقريبا ناشناخته سربازان خود را از همان شهروندان کشورهای غربی انتخاب وشکار ميکند و سعی دارد به دست همان ها خطوط خود را به پيش برد .
بررسی اسلام ستيزه جو و سياسی جديد و تشخيص راهکارها و اهداف جديدش مستلزم بحث گسترده تری است ولی ميتوان به يقين پس از ۴ سال اکنون نظر داد که کارنامه آمريکا در مبارزه با تروريسم نه تنها کارآمد نبوده بلکه به شهادت کارشناسان تروريسم در مطبوعات خارجی به رشد و گسترش گروههای تروريستی کمک شايانی کرده است . عراق اکنون کانون پرورش چنين نطفه هايی است که جهان آينده را مورد يورش قراردهند .
از سويی ديگر عربستان که حکومت خود را در فضای کنونی بسيار ضربه پذير تر از ديگر کشورها ميداند و خطر رشد گروهها و فرقه های گوناگون مذهبی را خطری بالقوه برای حکومت و پادشاهی مادالعمر خود ميداند تلاش ميکند با خرج های ميليونی گروههای ستيزه جوی مذهبی را به جان هم بيندازد و سياست های خود را در خاکی شعله ور شده به نام " بغداد" به جان هم انداخته واز اين رهگذر فرصت های از دست رفته را بطوری جبران کند . اما ايران بر سر ميز جديدی به نام عراق بر اساس قوانين دمکراسی خود غربيان برگهای برنده را يکی پس از ديگری رو ميکند و شرايط را آنچنان قفل کرده است که هر روز آمريکا چاره ای جز نزديکی بيشتربه " ايران" برای خود نمی يابد ولی در عين حال ايران مسلح به سلاح اتمی کابوسی است که آمريکا و منظومه شيخ نشينان هوادار آن هر شب در خواب به سراغ شان می آيد .
advertisement@gooya.com |
|
نتيجه گيری:
پس ازحادثه بزرگ ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ ميز سياسی جهان با آرايش جديدی روبرو گشت و همگان سعی کردند در آرايش جديد سياسی نقشی تازه را برای خود پيدا کنند . شرايط پديد آمده به غايت دشوار و غير قابل پيش بينی بود ولی به نظر نگارنده "ايران " اصلی ترين برنده ۱۱ سپتامبر در اين منطقه از جهان بوده است .
آمريکا سر درگم از شرايط پديد آمده به قدرت ايران در خاور ميانه و "رشد هشت پايی " اش بيشتر واقف شده است بنابراين راهی جز مذاکره با وی نيافته است و اگر چه برای بالانس و پيشبرد خط خود در عراق و گرفتن امتيازات بيشتر از طرف مقابل هر از چند گاهی نغمه شروع جنگ با "ايران" را سر ميدهد ولی همه اينها طبل توخالی است وبا شرايط امروز آمريکا وظهور و قدرت دمکرات ها در آمريکا و بخصوص رشد مقابله افکار عمومی آمريکا با نظريه "جنگی جديد" در خاورميانه ، هرگزدر کوتاه مدت جنگی نو در اين نقطه از جهان پديد نخواهد آمد ولی رشد و گسترش گروههای مذهبی که بر پايه اسلام تند رو شکل گرفته اند و اولين آکت سياسی و ايدئولوژيکی خود را در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به نمايش گذاشتند رو به پيشرفت و فتح سرزمين های جديد است .