یکشنبه 3 شهریور 1387

ميراث آيت، وقتی که راه‌ حسن آيت به دانشگاه محمود احمدی‌نژاد ختم شد، رضا خجسته‌رحيمی، شهروند (ايران)

رضا خجسته رحيمی
امروز، محمود احمدی‌نژاد پاسدار انديشه حکومت اسلامی "آيت" است و همچون او بيشتر هدف‌انديش است و کمتر وسيله‌انديش. در انتخاب هدف، متعصب است و در انتخاب وسيله اما محتسب. استراتژی او مشخص است و با اين حال تاکتيک‌هايش متغيرند و حتی متحيرکننده

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

«تصميمی گرفته‌ايم که اخيرا می‌خواهد پياده شود. اين چيزی است که اگر بخواهد به دانشجويی خبر داده شود و زمزمه شود، فوری حريف می‌فهمد و آنکه بايد بزند رويش، يک دفعه می‌زند. يعنی بايد يک‌مرتبه اعلام شود و بعد دانشجوها و اينها رويش شروع کنند به تبليغات کردن و سروصدا راه‌انداختن. گاهی اوقات عکس‌اش است؛ بالا زمينه ندارد و بايد از پايين [شروع کرد].»
سيدحسن آيت، دبير سياسی حزب جمهوری آنگاهی که اين سخنان را در جلسه‌ای خصوصی مطرح کرد، گمان نمی‌برد که ضبط و ثبتی در کار باشد و مخاطب سخن او در آن جلسه خصوصی، به قصد افشا، با اسبابی در آستين، در جلسه نشسته باشد. بدين ترتيب سياستمداری که تکيه کلامش بود «برای ثبت در تاريخ می‌گويم» و هميشه نيز برای ثبت در تاريخ، اسناد بسياری در پرده داشت، اين بار به مثال «خياطی فتاده در کوزه» نوار سخنش به دست اهالی مطبوعات رقيب افتاد و آنچه در پرده بايد می‌ماند، در آفتاب افتاد و اسباب زحمت آفريد.
سيدحسن آيت يک چندی پيش از تعطيلی دانشگاه‌ها و وقوع انقلاب فرهنگی، در آن گفت‌وگوی خصوصی، از چنان قصدی سخن گفته و تاکيد کرده بود که برای تصفيه اساتيد غيرمسلمان در انقلاب فرهنگی بايد از پايين اقدام شود و براين اساس، وعده تعطيلی دانشگاه‌ها در زمان قريب را داده بود: «بگذاريد تا چهارده خرداد [۵۹] همه چيز روشن می‌شود. البته شايد زودتر از آن روشن کنيم... مطمئن باشيد که نقشه آماده است و اصلا زير و رو می‌شود... دانشگاه تعطيل خواهد شد.»
سخنان آيت از سوی رقيب سياسی حزب جمهوری يعنی ابوالحسن بنی‌صدر، به مثابه طراحی کودتا عليه دولت او تفسير شد و اگرچه آيت‌الله بهشتی دبيراول حزب جمهوری، اعلام کرد که «اين مطلب ربطی به حزب جمهوری اسلامی ندارد.» و حزب نيز تاکيد فراوان کرد که «مطالبی که آقای آيت گفتند، نظر شخصی ايشان بود و به هيچ وجه به حزب جمهوری اسلامی ارتباط ندارد.» اما کارساز نبود. حسن آيت نيز که راه تکذيب را گشوده نمی‌ديد، به اعلام اين اعتراض بسنده کرد که «اين ننگ است در نظامی که قانون اساسی آن، تفتيش عقايد را منع کرده است، در يک جلسه خصوصی دوستانه، يک نفر جاسوس بفرستند که دام‌گستری و پرونده‌سازی کند.» پس از خروج سياستمداران مجتمع در دولت موقت از ساختار سياسی جمهوری اسلامی، اکنون انتشار متن سخنان آيت به نقطه عطفی در جناح‌بندی‌های سياسی جديد در ايران تبديل شده بود. اختلافات تا بدان حد دردسر آفريده بود که جلسه‌ای برای رفع اختلاف ضرورت يابد. به روايت اکبر هاشمی‌رفسنجانی: «جلسه‌ای در تاريخ ۳ تير ۱۳۵۹ در منزل دکتر محمدجواد باهنر و پس از جلسه رسمی شورای انقلاب با حضور آقايان بنی‌صدر، بهشتی، خامنه‌ای، مهدوی کنی، موسوی اردبيلی، بازرگان، سحابی، باهنر، من و جمعی ديگر از اعضای شورا تشکيل شد و تقريبا همه حرف‌های گفتنی از سوی طرفين زده شد و در نهايت هم مشخص شد که... گاهی به وسيله دشمنان کينه‌توز و گاهی هم به وسيله دوستان ناآگاه، اختلاف ديدگاه‌ها... جنگ قدرت وانمود می‌شود و مسائلی را ايجاد می‌کند. در خصوص جريان اخير نيز به اتفاق اعلام شد که اين مساله مربوط به ديدگاه‌های شخصی آقای آيت است و هيچ ارتباطی به حزب و يا دوستان ما در شورای انقلاب ندارد.»
***
انقلاب فرهنگی اما به هر حال صورت اجرايی به خود گرفت و يکی از پيشتازان اين حرکت نيز دکتر ابراهيم اسرافيليان، رئيس وقت دانشگاه علم و صنعت بود که دوست و همکار سياسی قديمی آيت محسوب می‌شد و برای دانشجويان انجمنی در دانشگاه علم و صنعت، محوريتی سياسی داشت.
ابراهيم اسرافيليان در سياست بسيار شبيه به و از همين رو رفيق با آيت بود (برای شناخت از تفکر سياسی او به مصاحبه‌ای با وی در همين بخش از مجله مراجعه کنيد) و بدين ترتيب گويی بديل او در دانشگاه علم و صنعت به حساب می‌آمد.
مردی که همچون آيت سواد حوزوی داشت اما درس‌خوانده حوزه نبود. به سان آيت مکلا بود اما دل در گروه نهضت روحانيت داشت. منتقد جدی خط مارکسيسم و چپ اسلامی بود و اگر زمانی آيت در حزب زحمتکشان منتقد بقايی بود که چرا راه ورود چپگرايانی همچون خليل ملکی را به حزب گشوده است، اسرافيليان نيز به شدت منتقد ورود و رخنه نيروهای چپ در ميان نيروهای اسلامی بود؛ آنچنان که بچه‌های تسخيرکننده سفارت آمريکا را چپ‌زده و تحت تاثير انديشه‌های چپ‌گرايانه و از اين رو التقاطی می‌دانست و به رغم فعال بودن در عرصه سياست آن روز، پايی نيز در جمع دانشجويان تسخيرکننده سفارت آمريکا نگذاشت. اسرافيليان در دانشگاه علم و صنعت نيز نشريه «جيغ و داد» را منتشر می‌کرد که گفتمانی به‌شدت ضدچپ داشت و انتشار آن، واکنشی بود به مطالب مطروحه و فضای ساخته شده از سوی دانشجويان مجاهد و چپ‌زده. «جيغ و داد» آنچنان که خود او نيز می‌گويد، می‌خواست جواب جيغ و داد را با جيغ و داد بدهد و نشر آن نيز آميخته با طنز و فکاهی و هجو بود و برای گفت‌وگو با اصحاب چپ، راهی به استدلال نمی‌برد آنچنان که در گفتمان رقيب نيز اثری از استدلال نمی‌ديد. اسرافيليان بدين‌ترتيب در اوج چپ‌گرايی انقلاب ايران، در منتهی‌اليه چپ جناح راست قرار داشت. آنچنان که آيت نيز همينگونه بود و رفتار و گرفتار سياسی او را نيز در منتهی‌اليه چپ جناح راست بايد تحليل کرد. آيت در سال‌های پيش از انقلاب به برقراری حکومت اسلامی اعتقاد داشت و با اين حال اهل مبارزه مسلحانه هم بود. در انتخاب هدف تعصب داشت اما در انتخاب وسيله نه. آنچنان که از نهضت ملی جدا شد چون در هدف اشتراکی با آنها نداشت و با بقايی و حزب زحمتکشان همراه شد به دليل انتفاعی که از وسيله آنها می‌توانست نصيب او شود. بی شک حزب زحمتکشان مطلوب او نبود اما در فضای سال ۱۳۴۰ او تاثيرگذاری خود را تنها از مسير حزب زحمتکشان بود که می‌توانست پی بگيرد و بدين ترتيب به حکم مصلحت يک چندی جامه آن حزب بر تن کرد و رفت‌وآمد به کلوپ ياران بقايی را برگزيد. اما در تفکر آيت اصولا کار حزبی چندان محل توجه نبود؛ آنچنان که خود نيز در نامه‌ای که به‌هنگام جدايی از حزب زحمتکشان به مظفر بقايی نوشت آورده بود که تا مدت‌ها پيش از پيوستن به حزب، تصور اينکه عضويت يک حزب از استقلال فرد می‌کاهد... و بعضی علل ديگر، مانع عضويت من در حزب می‌شدند.» او اهل فعاليت حزبی و محدوديت‌هايش در آن سال‌ها نبود و بدين‌ترتيب جريان زيرزمينی را با اعتقاد به مشی مسلحانه و با هدف برقراری حکومت اسلامی و آرمان استقرار ولايت فقيه در همان سال‌های دهه چهل، راه‌اندازی کرد و از حزب زحمتکشان نيز خارج شد. مشی او تشکيل يک حزب پادگانی بود. در انديشه رسوخ به ارتش و نيروهای نظامی و يارگيری از ميان آنها افتاد و راه خود تا آستانه انقلاب را از اين مسير پيمود. او پس از انقلاب نيز اگرچه عضو حزب جمهوری شد و دبيری سياسی آن حزب را عهده‌دار گرديد اما از قضای روزگار، عمر عضويت او در حزب جمهوری با سوءقصد به جانش کوتاه ماند که در غير اين صورت چه بسا او از اولين جداشدگان حزب جمهوری می‌بود. همچنان که در همان مدت کوتاه عضويت در حزب جمهوری، حزبی که جناح راست جمهوری اسلامی را تشکيل می‌داد، نيز حسن آيت در منتهی اليه چپ اين حزب راستگرا قرار داشت. او آنچنان در اعتقادات راستگرای خود، متعصب بود که از اصلی‌ترين منتقدان ميرحسين موسوی و بچه‌هايی که از حداقل تفکرچپ در حزب برخوردار بودند، محسوب می‌شد. طرفه آنکه در کابينه رجايی و در ذيل رياست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر نيز تلاش ميرحسين موسوی برای عهده‌داری پست وزارت امور خارجه دو دشمن اصلی داشت که از قضا از دو اقليم متفاوت نيز بودند: از يکسو حسن بنی‌صدر و از سوی ديگر حسن آيت. تا آنجا که وقتی بحث رای اعتماد به ميرحسين در مجلس بود،‌ حادثه‌ای تاريخی پديد آمد و اکبر هاشمی آن شب در دفترچه خاطرات خود شرح ماجرا را چنين نوشت: «معرفی وزير خارجه مطرح بود که تصويب شد. آقای مهندس ميرحسين موسوی سردبير روزنامه جمهوری اسلامی، وزير خارجه شد. از اول کار، آقای رجايی ايشان را معرفی کرده بود. بنی‌صدر قبول نمی‌کرد. آقايان دکتر حسن آيت و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکس‌العمل بدی داشت. مخصوصا از آقای آيت که عضو شورای مرکزی حزب است.» (خاطرات هاشمی ۱۴/۴/۱۳۶۰)
اما اگر حسن آيت به هر حال عضو حزب جمهوری بود، رفيق او در دانشگاه علم و صنعت، ابراهيم اسرافيليان، حتی عضو حزب جمهوری هم نشد. دوست و آشنا را به عضويت در آن حزب ترغيب می‌کرد و خود اما در مسير حزبی شدن پای نمی‌گذاشت. اسرافيليان با اين حال نه تنها معتمد حزب جمهوری که معتمد جامعه مدرسين حوزه‌های علميه قم نيز بود و بدين‌ترتيب پس از وقوع انقلاب فرهنگی نيز به نمايندگی جامعه مدرسين برای ارتباط با شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب شد. در ماجرای انقلاب فرهنگی نيز او‌آنچنان که گفته شد از پايه‌گذاران ماجرا بود و در ادامه نيز به عضويت کميته گزينشی استاد و دانشجو که يکی از حساس‌‌ترين ارکان تثبيت شده در انقلاب فرهنگی بود، درآمد.
***
ابراهيم اسرافيليان، اشبه‌الناس به حسن آيت، بدين‌ترتيب در دانشگاه علم و صنعت و تربيت معلم،دو دانشگاه هادی در انقلاب فرهنگی، پدری معنوی برای دانشجويان انجمنی بود، مبلغ ضديت با چپ بود و به همين منظور سخنرانی فراوان می‌کرد. يکی از بازوهای او در پديد آوردن انقلاب فرهنگی - آنچنان که خود در مصاحبه با شهروند امروز می‌گويد – مجتبی هاشمی‌ثمره بود که امروز خود از چهره‌های موثر در حلقه ياران احمدی‌نژاد به حساب می‌آيد. بدين‌ترتيب محمود احمدی‌نژاد دانشجوی انجمنی دانشگاه علم و صنعت، امروز آمده است تا از ميان سهامداران انقلاب اسلامی، سهم ناشناخته‌مانده‌ترين‌ها را از کرسی‌های حکومت در ايران بستاند. جريانی که در اين ۳۰ سال، چپ‌گرايی‌اش به علت ميانداری جناح چپ جمهوری اسلامی در پرده باقی ماند و راست‌گرايی‌اش نيز به علت اقليت بودن در جناح راست جمهوری اسلامی، امکان شکوفايی پيدا نکرد؛ محمود احمدی‌نژاد و ياران او در اين جريان، اکنون نهاد اجرايی و بخش عمده‌ای از نهادهای ديگر قدرت در ايران را در يد خود دارند و حسن آيت اگرچه زنده نيست اما جای او خاليست تا به ثمر نشستن و ميوه دادن سال‌ها تلاش سياسی و فکری‌اش را به عينه ببيند. چه آنکه امروز، محمود احمدی‌نژاد پاسدار انديشه حکومت اسلامی «آيت» است و همچون او بيشتر هدف‌انديش است و کمتر وسيله‌انديش؛. در انتخاب هدف، متعصب است و در انتخاب وسيله اما محتسب. استراتژی او مشخص است و با اين حال تاکتيک‌هايش متغيرند و حتی متحيرکننده. کافيست به حرف و سخن‌های او بنگريم و به حاشيه‌های يارانش؛ به حرف‌هايی که امروز در باب وزرای او می‌زنند و به ظاهر و چهره برخی از نزديک‌ترين ياران او؛ به محمود کلهر، مشاور فرهنگی او و به رفت‌وآمدهای هوشنگ اميراحمدی در حاشيه مناسبات خارجی دولت او؛ اينها اما همه شباهت‌های آيت و احمدی‌نژاد نيست. محمود احمدی‌نژاد همچون آن مرحوم به تاثيرگذاری سياسی و معجزت در کار سياست می‌انديشد در حالی که بی‌اعتقادی خود به رفتار و چارچوب‌های حزبی و فعاليت شفاف در عرصه سياست را هم پنهان نمی‌‌کند و باز اين نيز همه شباهت آنها با يکديگر نيست. چه آنکه سه دهه پيش اين مرحوم حسن آيت بود که در چهارمين جلسه مجلس خبرگان قانون اساسی و در اولين نطق‌های خود در آن مجلس، از منتهی‌اليه جناح راست جمهوری اسلامی فرياد زد:
«[بايد] وزارتخانه‌ای برای وحدت مسلمين تاسيس بشود، مسلمانانی که از اقيانوس اطلس تا اقيانوس کبير، سرزمين وسيعی را با منابع و ذخاير فراوان در دست دارند و مجهز به ايدئولوژی اسلامی هستند... و حتی اگر لازم باشد، سازمان جهانی مسلمين شبيه سازمان ملل متحد درست کنيم که من اسم سازمان ملل را گذاشته‌ام دول نامتحد. برای اينکه ملل نيستند، دول هستند و متحد هم نيستند ولی انشاءالله ما بتوانيم يک سازمان مسلمين جهانی تشکيل دهيم.» حال شما داوری کنيد و پاسخی به اين پرسش بدهيد که «آيا محمود احمدی‌نژاد اشبه‌الناس به حسن آيت در تاريخ سياسی جمهوری اسلامی ايران نيست؟»

Copyright: gooya.com 2016