دوشنبه 20 آبان 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


آقای خاتمی! يک پيشنهاد دارم، روزبه ميرابراهيمی

روزبه ميرابراهيمی
همه نيروهای فعال در ايران از چپ مذهبی و نزديک ترين افراد به نظام تا دورترين نيروهای فعال بر اين نکته متفق القول هستند که در دو دهه اخير "نظارت استصوابی" شورای نگهبان عملا انتخابات و انتخاب در جمهوری اسلامی را مخدوش کرده است ... [ادامه مطلب]

چرا اعدام خشونت را گسترش می دهد؟ جهانگير گلزار

جهانگير گلزار
اگر ما اعدام را تنها وسيله و امکان بدانيم، همان وسيله ای را انتخاب کرده ايم که قاتل انتخاب کرده است. اين وسيله بی حقوق کردن انسان است. اين وسيله زور عريان است. اين وسيله تحقير انسانيت است. نمی شود با وسيله بد و يا با وسيله ای که قاتل به کار برده جبران خسارت کرد  ... [ادامه مطلب]

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سياست‌زدگی و بازآفرينی مستمر ضدفرهنگ، جمشيد فاروقی

جمشيد فاروقی
سياست‌زدگی آن بيماری سرطانی است که فرهنگ ايران‌شهر به آن گرفتار آمده است. اين چنين است که نقد فرهنگی جامعه ايران، می‌بايست از نقد سياست‌زدگی شروع کند. و اين به معنی غافل شدن از بيماری‌های ديگر نيست، بل به معنی يافتن آن آسيب اصلی فرهنگی است که موثر در ديگر آسيب‌هاست و مشدد پنهان و آشکار آن‌ها

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سياست‌زدگی پيش از آن‌که مقوله‌ای سياسی باشد، يک مقوله فرهنگی است. و از همين‌روست که نقد سياست‌زدگی پيش از آن‌که در حوزه کار علم سياست قرار گيرد، عرصه‌ای از نقد فرهنگی جامعه ايران را تشکيل می‌دهد. و همان‌گونه که در گفتارهای پيشين بر آن تاکيد ورزيدم، به گمان من نقد سياست‌زدگی مهمترين عرصه نقد فرهنگی ايران‌شهر است. بايد فاش گفت که فرهنگ حاکم بر ايران فرهنگی بيمار است. و حيرت‌آور آن‌که‌، بر سر اين نکته اتفاق نظر وجود دارد. اما بر سر اين موضوع، که بيماری اين فرهنگ کدام است و راهکار درمان و مداوای آن چيست، اتفاق نظری وجود ندارد. و اين موضوع که در بين روشنفکران و انديشمندان اين مرز و بوم اتفاق نظر داشتن متاعی کمياب و نادر است، پديده تازه‌ای نيست که من کاشف آن بوده باشم. علت اين پراکنده انديشی را هرگاه جويا شويم، باز ريشه آن را در اثرات مخرب سياست‌زدگی بر فرهنگ کشور خواهيم يافت.

آسيب‌های فرهنگی جامعه ايران چندگانه‌اند. فرهنگ ايران‌شهر فردی را می‌ماند که هم مبتلا به سرطان است، هم سرماخورده است، هم از کم‌سويی ديدگان در رنج است، قوه شنوايی‌اش کاهش يافته و چند مرض و درد پنهان و آشکار ديگر نيز دارد. پزشکان اين فرهنگ بيمار نيز پرشمارند. و هر يک با نسخه‌ و تجويزی جداگانه و متفاوت. و از آن بين، فيلسوفی که راه نجات اين بيمار را در خودکشی او می‌بيند. غافل از اين موضوع که مرگ پايان درد است، درمان آن که نيست. و موضوع يکسره بر سر درمان درد است و نه پايان خشن و دردآور آن!

سياست‌زدگی آن بيماری سرطانی است که فرهنگ ايران‌شهر به آن گرفتار آمده است. اين چنين است که نقد فرهنگی جامعه ايران، می‌بايست از نقد سياست‌زدگی شروع کند. و اين به معنی غافل شدن از بيماری‌های ديگر نيست، بل به معنی يافتن آن آسيب اصلی فرهنگی است که موثر در ديگر آسيب‌هاست و مشدد پنهان و آشکار آن‌ها.

هرگاه خواسته باشم تعريفی کوتاه از سياست‌زدگی به دست دهم خواهم گفت: سياست‌زدگی در عرصه سياست به معنی شرکت در کنش و واکنش سياسی است بدون داشتن آگاهی سياسی و بدون احساس نياز به اين آگاهی. اين تعريف کوتاه اما يک تعريف سياسی است. سياست‌زدگی به‌مثابه يک آسيب فرهنگی عبارت است از به کار بستن چنين شيوه‌ای هم‌چون الگويی برای داوری و عمل در ديگر شئون هستی اجتماعی.

سياست‌زدگی هم‌چون عنصری ضدفرهنگی يعنی روشن بودن نتيجه پژوهش، پيش از شروع پژوهش. يعنی فروکاستن ارزش انديشيدن از کشف چيزی به اثبات چيزی. يعنی جايگزين کردن حکم بی‌پايه به‌جای استدلال. يعنی پرخاش کردن آنگاه که قرار بر نقد است. يعنی در هم کردن سزا و ناسزا. يعنی فراموشی انصاف و وجدان در سنجش و داوری. يعنی حاکميت تماميت‌گرای ايده‌ای سياسی، پيش از آن‌که شاعر برای بيان احساس خود خامه بچرخاند. يعنی کشيدن تيغ آخته بر رخسار و حيثيت کسی که همه گناهش اين است که هم‌جنس من نيست. يعنی لعن و نفرين کسی که برای پذيرش و نفی فرمانی به خرد خويش رجوع می‌کند. سياست‌زدگی يعنی گشودن دروازه اندرونی بر روی خشونت سياسی آنجا که سياست را راهی نمی‌بايست باشد.

نقد فرهنگ می‌بايست از نقد ضد فرهنگ شروع شود و نه از نفی فرهنگ. و اين همان نکته‌ای است که فيلسوف ما آن را نمی‌فهمد.

دکتر جمشيد فاروقی

برگرفته از سايت [برای يک ايران]





















Copyright: gooya.com 2016