گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
1 فروردین» مشاهدات حسام فيروزی از وضعيت پزشکی زنده ياد اميد رضا ميرصيافی، مجموعه فعالان حقوق بشر29 اسفند» سیَدا، عالی مقاما، رهبرا، تاج سرا، اميد رضا هم رفت، محمدرضا شکوهی فرد 29 اسفند» تاسف عميق گزارشگران بدون مرز از مرگ وبلاگ نويس جوان اميدرضا صيافی در زندان 29 اسفند» درگذشت اميدرضا مير صيافی در زندان: مقامات ايرانی پاسخگوی سلامتی و امنيت جانی زندانيان هستند، کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران 28 اسفند» وضعيت بحرانی اميدرضا ميرصيافی، وبلاگنويس و روزنامهنگار، در زندان، مجموعه فعالان حقوق بشر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اميدرضا ميرصيافی روزنامه نگار و وبلاگ نويس در زندان جان باخت، مجموعه فعالان حقوق بشراميدرضا ميرصيافی، وبلاگنويس و روزنامهنگار صبح امروز در زندان اوين فوت نمود. اين وبلاگ نويس زندانی که از ماه گذشته برای تحمل دو سال و نيم زندان ايام محکوميت خود، راهی زندان اوين شده بود؛ صبح امروز به دليل فشار روانی و عدم دريافت کمکهای پزشکی مورد نياز با توجه به شرايط وخيم روحی خود راهی بهداری زندان شد، نامبرده ساعتی پيش جان خود را در زندان اوين از دست داد تا پرونده مرگهای مشکوک زندانيان تا آخرين روزهای سال ۱۳۸۷ نيز ادامه يابد.
اميدرضا ميرصيافی وبلاگنويس، روزنامهنگار و فعال فرهنگی بود که به خاطر درج عقايدش در وبلاگ به اتهامات توهين به مقامات و تبليغ عليه نظام به دو سال و نيم زندان محکوم شده بود، وی پروندهی مفتوح ديگری در دادگاه عمومی استان تهران مبنی بر توهين به مقدسات را داشت که تاريخ برگزاری آن ارديبهشت ماه سال آينده اعلام گشته بود. اين زندانی عقيدتی که از وضعيت جسمی و روحی مناسبی برخوردار نبود عليرغم دارا بودن شرايط مرخصی، هيچگاه به مرخصی استعلاجی اعزام نگرديد. مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران پيش تر نيز در خصوص مرگهای مشکوک زندانيان سياسی در ايران و سير تصاعدی آن ابراز نگرانی نموده بود. *** گزارش پزشکی مرگ اميدرضا ميرصيافی در زندان اوين در حدود ساعت ۱۲ ظهر خبردار شدم که اميدرضا ميرصيافی حال خوبی ندارد به سراغ او رفتم و او را به بهداری داخل بند ۷ زندان اوين، انتقال داديم، من در آن بهداری برایاش لولهی معده قرار دادم و معدهی او را شستوشو دادم، برایاش رگ گرفتم و اقدامات اوليه را انجام دادم. از پزشک آنجا درخواست کردم که داروی آتروپين برای او تجويز کند و داروی لينگر به او دهد ولی پزشک بهداری گفت که سرم يکسوم برای او کافی است و من را با توهين از اتاق بيرون کرد اما من همچنان اصرار داشتم که اينجا نمیتوانيد کاری انجام دهيد و بايد او را به بيمارستان بيرون مثل بيارستان لقمان، منتقل کنيد چون وی به دليل خوردن تعداد زيادی قرص پروپرانول با افت شديد فشار خون و کاهش تعداد ضربان قلب روبهرو شده بود و فشارش زير ۷ بود، اما پزشکان گفتند ما خودمان میدانيم بايد چه کار انجام دهيم و من را از اتاق بيرون کردند. من باز پشت در بهداری ايستادم و مصرانه خواستم که او را به دليل افت فشارخون و به دليل اينکه بدن وی کاملا سرد شده بود، به بيمارستان لقمان منتقل کنند اما پزشکان بهداری زندان به من گفتند اين مساله ارتباطی با شما ندارد و ما میدانيم چه کاری انجام دهيم. اما با اصرار بيش اندازهی من او را به بهداری پايين زندان اوين منتقل کردند و از آنجا به بعد را ديگر من هيچ اطلاعی ندارم به دليل اينکه به من اجازهیهمراهی با وی را ندادند. نکتهيی که مهم است اين است که پزشکان زندان در ابتدا حتا سعی در گرفتن رگ و فشار خون اميدرضا را نداشتند و اقدامات اوليه را نيز با اصرار و پافشاری من انجام دادند. انها همه چيز را به عنوان تمارض محسوب میکنند. مسئولان زندان و پزشکان اينجا برای جان زندانيان، کوچکترين اهميتی قايل نيستند. از نظر من که يک پزشک هستم اميدرضا ميرصيافی دچار افسردهگی شديد بود و به هيچ وجه نمیتوانست شرايط زندان را تحمل کند، حتا پروندههای پزشکی خود را مبنی بر دارا بودن افسردهگی شديد به پزشکان زندان ارائه داده بود، اما متاسفانه کوچکترين توجهی به وی نشد. اين واقعه کمکاری صددرصد پزشکی زندان است. او دچار مشکل افسردهگی شديد بود. من از وی خواسته بودم تا او به روانپزشک مراجعه کند ولی او پس از مراجعه به روانپزشک زندان، هيچ نتيجهيی نديد زيرا اين روانپزشک برای کسیکه فکر خودکشی داشته و چند بار اقدام به خودکشی نيز انجام داده بوده، فقط داروی آرامبخش تجويز کرده بود، در حالیکه وی حتما نياز به بستری شدن فوری داشت. Copyright: gooya.com 2016
|